بالخره مهمونمون رفتن، اونم گفتیم میخوایم بریم منزل پدرمون تا صبی رفتن
رفتنشون هم ناراحتی بود انگار ناراحت شدن ما اینجوری گفتیم بی چشم روها این چند روز کلی اعصابم داغون کردن، حیف محبت احترامی ک گذاشتیم اخرش هم با قهر تشریف بردن،فقط زنش، اینجوری رفتار کرد طلبکارمون هم شده بودن، هیچ حرفی ببینمون زده نشد،ب جهنم ناراحت شد.چون کاری نکردیم کلی خرجمون شد غذاشون زیاد بود سیر نمیشدن میگفتن چرا کم درست کردی،😒 عین کلفتشون بودم چند روز دست ب هیچی نمیزد زنه