شاید بنظر شما مشکل نیاد ولی واقعن اعصابمو بهم ریخته ،، شوهرم یه خواهر داره که چندسالی میشه از شوهرش جدا شده و با خانوادش زندگی میکنه البته بهمراه بچش ،،تا اینجا که کاملا نرمال و معمولی ،،ولی مساله اینجاست که این خانوم تا وقتیکه سر زندگی خودش بود ،مهمونی یا هرجایی مکه میخواست بره باید برادرش میبرد بهمراه پدر و مادرش ،، الانم که جدا شده غیر از این نیست هر بار که شهرستان میریم باید با هم بریم یا مثلابرلدرش سر کاره زنگ میزنه من فلان جام داری زودتر بیا مارو هم برسون ،، ئر حالیکه من با بچه کوچیک خیلی وقتا با ماشین بیرون میرم یا میگه وقت ندارم ،،الانم شوهرم میگه تو بمون خونه مادرت شهرستان ،،دلیلشم میدونم چون جامون نمیشه برگشت ،، هربار هم یه موقع منو بچه هامو تو ماشین میبینه با اخم و عصبانیت انگار از دیدن ما شوکه میشه ،، سر اینکه کنار پنجره بشینه یا وسط (چون من بخاطر بچه عقب میشینم) باید اعصاب خوردی درست کنه ،، کلا انگار وجود ماها براش آزار دهندست