همسر من دست بزن نداشت البته الان دیگه نمیدونم تبدیل به چه آدمی شده ولی بقیه چیزایی که گفتی رو کاملا میفهمم چی میگی
براش نظر خانواده اش مهم بود نه من
هر کاری میکرد اونارو در جریان میذاشت ولی به من میگفت چرا تو باید بدونی ؟
یعنی همشون میدونستن ریز به ریز برنامه هاشو من که زنش بودم هیچوقت از هیچی خبر نداشتم
همیشه ی کاری که میکرد یا ی تصمیمی میگرفت من از بقیه میشنیدم .ی طوری بود که فکر میکردم همشون دارن تو خونه من زندگی میکنن .
امتحان کردم
محبت های من دیگه وظیفه شدن.
چونهمیشه ی عالمه محبت و عشق دادم بهش دیگه اگر محبت باشه عادیه اگر نباشه اونوفته ک قیامته.
مث صدای دریا برای منی ک چندوقت یبار میرم دریا خیلی لذت باشه ولی برای کسی ک کنار دریا زندگی میکنه اون صدا ی چیز عادیه ک اصلا نمیشنوه
قصه ی عادت وحشتناکه، شوهر من ب محبت من عادت کرده و دیگه متوجه محبتم نیست ی چیز همیشگیه
فیلمای کلید مرد دکتر حبشی رو گوش کن .آن شاالله که جواب میده.زیاد نیست
کدوم شهری
مدرک داری واس کتکاش؟
دقیقا ، و چ بده ک بخوای از بقیه بشنوی ک زندگیت چ خبره، من تا شوهرم پیش من با خانوادش تلفنی حرف نمی زد نمی فهمیدم برنامش چیه.
اونا میان خونمون کولر گازی روشن میکنه، میرن خاموش میکنه، الان کنترل قائم کرده ک من روشن نکنم و خودش رفته سرکار منم با بچم تو گرما نشستیم و بچمو باد میزنم از گرما گریه میکنه
وای یعنی نسبت به بچه خودش هم رحم نداره
من بچه خیلی دوست دارم ،بعنی داشتم 🥺 ولی خوبه قبل از اینکه بچه دار بشم اینطوری شد چون همسر منم مثل همسر شما میدونم و مطمئنم به بچش هم رحم نداشت
مال من که ول کرد رفت من تنها زندگی کردم خیلی روزای سختی رو دارم میگذرونم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
