یکی از همکارام که خیلی هم باهاش اوکی نیستم منو عروسی خواهرش دعوت کرده بعد منم گفتم نمیام هی اصرار اصرار بیا و اینا گفتم لباس ندارم وضعیت مالیم آخر برجه اوکی نیست که بگه باشه پس نیا زرت کفت هزینتو خودم میدم بیا از من انکار از اون اصرار اگه هستین باقیشو بگم اگه نه المی خسته نشم
تاپیک افغان زدم یه ماه تعلیق بودم به خاطرش🥹🥹🥹من نمیگم افغان ها همشون بدن بخدا من آدم خوبم دیدم اما تهدید برای نژاد اریاییی و برای مذهب شیعه هستن اون هام انساننن ولی مهمان جند روز اول حبیب خداست بعدش ذلیل بنده خداس
هی گفتم نه نمیام خلاصه آخر موافقت کردم همکارممم مرده متولد ۶۲ قرار شد بریم براش لباس انتخاب کن ...
جسارتا درست متوجه نشدم شما همراه مردتون که زیادم باهاش اوکی نیستین رفتین مرکز خرید تا براشون لباس انتخاب کنین ؟ بعد ایشون کارتشون رو دادن دستتون تا برا خودتونم لباس تهیه کنین ؟
« فقد ملئت بطونکم من الحرام و طبع علی قلوبکم شکمهایتان از حرام پر شده و بر قلبهایتان مُهر خورده است.» امام حسین علیه السلام
اینکه اون پیشنهاد داده هزینه ی لباست رو بده که هیچ اینکه تو قبول کردی عجیبه .اوکی هم نیستین باهم به گفته ی خودت.
.یه کلام میگفتی تونستم حتما میام بعد نمیرفتی
به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذردآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..لحظه ها عریانند.به تن لحظه خود، جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!زندگی ذره کاهیست که کوهش کردیم زندگی نام نکویی ست که خارش کردیم
بعد من از کارتش اصلا دست نزدم تا فرداش تو محل کار تعطیل شدیم منو با خودش برد دوباره خرید بعد کفت برو هم برا من هم برا خودت ادملن بخر من رفتم انتخاب کردم برا خودش یهو دیدم آمد مارت دیگش و داد گفت از این بکش خلاصه گفت چرا برا خودت برنداشتی گفتم رایجه مورد نظرمو نداشت یکی زوری انتخاب کردو برداشت
تاپیک افغان زدم یه ماه تعلیق بودم به خاطرش🥹🥹🥹من نمیگم افغان ها همشون بدن بخدا من آدم خوبم دیدم اما تهدید برای نژاد اریاییی و برای مذهب شیعه هستن اون هام انساننن ولی مهمان جند روز اول حبیب خداست بعدش ذلیل بنده خداس
جسارتا درست متوجه نشدم شما همراه مردتون که زیادم باهاش اوکی نیستین رفتین مرکز خرید تا براشون لباس ان ...
اره اصلا یه داستان بخدا خودمم تو شوکممم یهو انگار ناتو مبهوت دهنم بسته شد اخه این یخورده مشکل داره لوسه حتی تو همکاران مرد این با یکی حرف بزنه دیگه احساس میکنه دوستی قدیمیه و اصلا ول کن نیست پدر یکی از همکارامونو در آورده هرروز زنگ یارو میگه بخدا من مرد هستم این چرا با منم اینقدر عاطفبه سریع میزنه زیر گریه اونروز زنگ زد به مامانش بغض کرد گفت اکه تارا نیاد من نمیام عروسی مامانش ازم خواست منم دلم سوخت
تاپیک افغان زدم یه ماه تعلیق بودم به خاطرش🥹🥹🥹من نمیگم افغان ها همشون بدن بخدا من آدم خوبم دیدم اما تهدید برای نژاد اریاییی و برای مذهب شیعه هستن اون هام انساننن ولی مهمان جند روز اول حبیب خداست بعدش ذلیل بنده خداس
تاپیک افغان زدم یه ماه تعلیق بودم به خاطرش🥹🥹🥹من نمیگم افغان ها همشون بدن بخدا من آدم خوبم دیدم اما تهدید برای نژاد اریاییی و برای مذهب شیعه هستن اون هام انساننن ولی مهمان جند روز اول حبیب خداست بعدش ذلیل بنده خداس
دوباره دیشب هی زنگ زنگ که بریم لباس بخرم گفتم باشه بعد زنگ زده کارتم گم شده فلان گفتم باشه بعد من رفتم خونه مامانم اینا زنگ زد جواب ندادم پیام دادم که پیش پدرمم نوشت پیش ننه باباتی نباید جواب بدی کلا من از این حرف بدم آمد بهش پیام دادم احترام نگه دار کارتم فردا سر کار بهت میدم عروسی هم نمیام مگه تو کی من هستی که اینطور زر میزنی
تاپیک افغان زدم یه ماه تعلیق بودم به خاطرش🥹🥹🥹من نمیگم افغان ها همشون بدن بخدا من آدم خوبم دیدم اما تهدید برای نژاد اریاییی و برای مذهب شیعه هستن اون هام انساننن ولی مهمان جند روز اول حبیب خداست بعدش ذلیل بنده خداس
بعد دیدم هی گوشیم زنگ خورد شماره غریبه مادرش یبار ،خواهرش دامادشون دوستش زنگ که این داره گریه میکنه میشه بیاین عروسی هر چی لازم باشه ما براتون انجام میذیم گفتم بابا وضع مالی مارومیدونین من نیاز ندارم بخاطر اینکه دلش نشکنه از اول قبول اینکارو به مادرش گفتم
تاپیک افغان زدم یه ماه تعلیق بودم به خاطرش🥹🥹🥹من نمیگم افغان ها همشون بدن بخدا من آدم خوبم دیدم اما تهدید برای نژاد اریاییی و برای مذهب شیعه هستن اون هام انساننن ولی مهمان جند روز اول حبیب خداست بعدش ذلیل بنده خداس
بعد برداشت نوشت که کارتو سوزاندم من هیچی جواب ندادم بعد دوباره عکس من کت شلوار فرستاد که چهل ملیون خریدم ولی برا تو خرج نمیکم دلم از این میسوزه که من اصلا به خاطر اینکه نرم گفتم لباس ندارم ،خلاصه بهش مادرش دوباره تماس گرفت جواب ندانم خودش زنگ زدم گفتم شماره حساب بده پول ادکلنو بزنم گفت ما تبریزیا هدیه رو پس نمکیریم گفتم شماره حساب بده با من کل کل نکنن بعد نیم ساعت داد و زدم براش بعد حالا مامانش زنگ زده ما شمارو به عنوان نامزدش گفتیم الان زشته نیای به همه گفتیم تورو منمگفتم نه خانوم نمیتونم بیام الان اصرار میکنه که بیا حتی الکی الان فقط بیا پسره هم کلی فحش که تو به ما نمیخوری و فلان و ما کمترین ماشینمون فلان میلیارده تو بما نمیخوری خوب شناختمت
تاپیک افغان زدم یه ماه تعلیق بودم به خاطرش🥹🥹🥹من نمیگم افغان ها همشون بدن بخدا من آدم خوبم دیدم اما تهدید برای نژاد اریاییی و برای مذهب شیعه هستن اون هام انساننن ولی مهمان جند روز اول حبیب خداست بعدش ذلیل بنده خداس