نزدیک پریودیمه بشدت عصبی ام.از موقع ناهار همش به شوهرمگفتم سربه سرم نذار و عصبی ام نکن غذاتو بخور خواستی برو اتاق بخاب
هی کرمریخت واذیت چه با دست وپاش چه با زبونش
نمیدونم اصلا یادمنیست چیشد بحث شد گفت وظیفته اشپزی کنی وکارکنی
منم داغ کزدم.گقتم میخای برو از هرکسی ک دوست داری بپرس
چه کار خونه داری من چه جهزیه و سیسمونی اصلاااا هیچجای کتاب قران ودین و قانون و مذهب نیومده.اینا همش از سر محبت و لطف هستش
ولی کارکردن و خرجی ونفقه دادن تو وظیفته همه جا نوشته باید بدددی
هی نمیفهمید و هی کش میداد ک پس باباتموظیفشه اره؟؟؟؟گفتم اره فرقی نداره
بعدم گفتم ول کنمگ تو انسانی ک بفهمی دارم خودتو اذیت وخسته میکنم رفتم اشپزخونه
بعدگفت تو حیونی
منم عصبانی شدم و برگگشتم گفتم حیون خودتی خودتی خودتی خودتی
اقاااااا یهو مثل سگ شد یه مشت به در زد وپاشد اومد دنبالمن و دست پامو گرفته بود و هی هلم میداد و فشار میداد هی مشت میزد به بازومو پام
منم هی میگفتم ولم کن و ....
یهودخترم ۵سالشه شروع به گریه کردم جیغ اصلا نفهمیدم چیشد سریع بغلش کردم
ولی این بیشعور احمق شوهرم بازک داد میزد و مشت میزد با اینکهبچه بغلمبود اخر سر مجبوووور شدم بخاطر بچم گفتم ببخشید😞برو فقط
خیلییی غرورم شکست گفتمببخشید ولی مجبوربودم
خیلی بدنم درد میکنه
خیلی ناراختم.خیلی دلمکبابه برای بچم مطمعنما این صحنه از یادش نمیره.بچها چیکار کنم براش؟گفتم بعدظهر ۲تاییبریم بیرون برم براش اسباب بازی بخرم و بستنی
خوبه یعنی؟میخامخوشحالش کنمدخترمو
ازطرفی مشکل دیگم اینه عید هست فردا باید بریم خونه بزرگترها و من تا شوهمو به غلط کردن و معذرت حواهی نندازم اشتی نمیکنم
چیکارکنم فردارو؟چی بگم؟؟؟
به مامانم چطور بپیچونم؟