سلام وقتتون بخیر باغ پدر شوهرم یه قسمتی که میشه داخل باغ شد و دبوار کشیدن و در گذاشتن یکم اونورتر هم در بزرگی هست گاهی حیوانات نگه میدارن من چندشم میشه از در بزرگه رفت و آمد کنم
پدر شوهرم مدام در رو از پشت میبنده
چند باری هم گفتم من از اون در بزرگه نمیتونم برم بیام
این در بی صابو نبندین از پشت
خلاصه دیروز که رفتم باغ بسته بود خودشم با سیم نهار دعوت بودیم شوهرم زنگ زدم بیا در رو باز کن اومد گفت بسته اس
بیا از اون در
منم لجم گرفت و تو گرما اسیر در بسته بودم
گفتم اون در ک پشتش حیوون نگه میدارین حتی اگ الان حیوون هم نباشه من چندشم میشه بیام و گفتم با این کارشون میخوان بگن نیا باغ
و نرفتم
برگشتم
خونه
خیلی هم ناراحت شدم
دو سه باری مادر شوهرم زنگ زد
ولی از شدت ناراحتی نتونستم جواب بدم نمیدونم الان چیکار کنم
بگن چی بگم !؟اصلا برم باغشون یا....