سلام من خیلیی شکاک و بدبینم خیلییییییی خودم خسته شدم یکسال ازدواج کردیم ولی من همش گیر میدم الان با دوستش رفته استخر زودتر رفتن یکم زود تر رفتن من همش میگم نکنه سانس زنونه اونارو ببینه اصلا زودتر رفته کجا میخواد بره نکنه با دوستش اصلا استخرنره مثل خوره رفته تو مغزم اصلا کاری هم نکرده من بش شک کنم ولی اخلاقمه دست خودم نیست خیلی آزارم میده الان ک رفته استهر دارم ب این فکر میکنم ک دیگ براش اولویت ندارم با دوستش میره دارم دیوونه میشم کسی هست کمک کنه
اره روانشناس باید بهت کمک کنه
جدی نگیری برات بد میشه
حتما از مشاور راهنمایی بگیر
کاملا دست خودته نگو دست خودم نیست
هیچی تصمیم بگیر دیگه اینطوری نباشی
بعد هم این افکار اومد به ذهنت بهش محل نده و کارتو بکن
زندگیتو داغون نکن
باید کمک بگیری مگه نه غیر از اینکه به روحو وان خودت داری اسیب میزنی اونم خسته میکنی جدی جدی انجام میده
هر چی زودتر با یه مشاور مشورت کن تا زندگیتو با دست خودت نابود نکردی
تا ابد که استخر نمیمونه برمیگرده الویتش من نیستم یعنی چی؟بنظرم شما هم پاشو حاضر شو برید بیرون یا یه شام خوشمزه بپز بشینید آخر هفته فیلم ببینید
نمیدونمیکار کنم درمانشم نمیدونم ولی خودم خیلی بیشتر عذاب میکشم خیلیییییی بار ها دعوامون شده مثلا تو ی جمعی نشستیم مثلا میگه فلان بازیگر خانوم خیلی قشنگن یا مثلا اون خانوم ک فامیلشون قشنگه من ذهنم منهدم میشه تو جمع گیر میدم میگم منظورت چیه میگی قشنگه بعد میایم خونه هم کلی بحث میکنیم دوباره زود پشیمون میشم میگم دیگ گیر نمیدم ولی دست خودم نیست
خودم تو فکرشم مشاور خوب سراغ دارید؟دوتا مشکل کلی دارم یکی شکاکی خودم یکی همسرم اصلااا دوست ندارم مهمونی بیاد چ فامیل خودش چ من الان یکی عروسی دعوام کنه یا خدانکرده برا ختم من جفتش غذا میگیرم چون همسرم نمیاد و میگه تو برو ولی از منم توقع داشته باش ک منم برم عروسی دوستم با دوستم برم بیرون ک من نمیرم ک ایشون هم نرن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
