دخترم فردا تو مهد قرار بود بره جشن، خیلی ذوقشو داشت اما امروز که برگشت گفت گلو درد دارم و بعدشم تب کرد🥺
بردم دکتر دارو گرفتم و زنگ زدم مهدش گفتم تا خوب نشه نمیفرستمش، حالا دلم براش میسوزه هم اذیته هم دلش میخواست فردا اونجا تو جشن باشه همش داره شعرای فردا رو میخونه بغضم میگیره
خودمم زخم معده دارم دارو زیاد نمیتونم بخورم حالا نگرانم نکنه خودمم مریض بشم
اصلا هرچی مریضیه خره
امشب کلی خونه رو تمیز کردم که اگر فردا خودمم مریض بودم کارم کمتر باشه، بدبختی ما خانما مریض هم بشیم یکی پرستارمون نمیشه یه لیوان آب بده دستمون