سلام دوستان من ۳ ساله که خواهر شوهر شدم و اخلاقی که دارم اینکه هر کی هر حرفی بهم بزنه هیچ جوابی نمیدم لبخند میزنم میریزم تو خودم تا الان ام احترام همه رو نگه داشتم هیچی نگفتم ولی جوابم دادنی انگار آب یخ میریزن بخوام میتونم تلخ بشم ما عروسمون هم سن منه من اوایل گفتم رابطم باهاش خوب میشه ولی یه وفتارایی کرد که من یکم فاصله گرفتم نمیگم وسایل میگیره مهربونه ولی تیکه میندازه کلا من همسرم و خواهرم رابطه خیلی صمیمی دارن خیلی صمیمی بعد شوخی میکنن هفته پیش همینجوری داشتن دوتایی شوخی میکردن که تو مریض بشی و فلان اونم برگشت یهو گفت مثلا همسرم پیر شد از این دستگاه بزار گلوش بعد من موندم همین جوری گفتم چیزی بگم زشته ولی نگمم باز بدتر همسر منم موند رفت تو لک روز قبلشم ما ماشین نداشتیم مال بابامو گرفتیم برگشت گفت شماها داماد سر خونه نیستید داماد سر ماشین اید بعد هیچی نگفتم تا اینکه دیروز من با مادرم داشتم صحبت میکردم راجب موضوعی برگشت یهو گفت بیچاره مامان چقدر تو حرف میزنی من هیچی نگفتم خلاصه به همه اینجوری تیکه میندازه
پارش کن
داماد سر ماشین اش خیلی باحال بود
جوابشو بده خب
عزیزم کوتاه اومدی دور از جون سوارت شدن
یه بار که برینی بهش میفهمه دنیا دست کیه
بگو به تو چه ربطی داره من با مامانم صحبت میکنم ماشین بابامو میگیرم تو پاچه خوار منی ؟؟
وقتشه، شیلنگ عنو بگیری روش
عزیزم جواب بده دیگه مثلا سکوت کنی که چی؟ گفت دوماد سر ماشین شمام ازش اتو پیدا میکردی ولی بخاطر همین حرف من دهن و دمشو میچیدم چه صبری داری
بگو شرمنده سر ماشین جا نداره خواستی میتونیم بذاریمت صندوق عقب
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
34 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
35 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
