وای خدا خواهشا یا ازدواج نکنید یا به قول قدیمیا کبوتر با کبوتر باز با باز ،شوهر من از عقل و فهمش خیلی کم استفاده میکنه هیجانی تصمیم میگیره الان آخر برج پول کم داشتم باید بچمو ببرم دکتر صبح گفتم یه نون و یه قلم خرید کوچیک کنه رفته کارتو خالی کرده همیشه هم کم آورده من یا خانوادم پشتش بودیم یه حرفایی میزنه یه کارایی میکنه انگار با بچه ۱۶ ساله دارم زندگی میکنم هر چی هم میگم میگه باشه و یادش میره زندگی واسم خیلی سخته ... اصلا نمیشه بهش تکیه کرد ازش خسته شدم انگار دوتا بچه دارم نمیخوام همیشه به خانوادم رو بندازم بگم پول میخوام چرا مدیریت نمیکنه چرا هالو هست ....