من یه خاله دارم هر از گاهی باهم حرف میزدیم الان من بخاطر یه سری مشکلات فکری حتی به خواهر خودم زنگ نمیزنم
بعد ایشون یبار پیام داد که چرا رفتید بیرون منو نبردید؟ مزاحم اوقات شریف نمیشم.
زنگ زدم گفتم فکرم خرابه تورو خدا از من انتظار نداشته باش
الان هم پیام داده ممنون به فکر منی دوروزه زانوم باد کرده رفتم دکتر آمپول زدم خوب شد😐
واقعا ناراحت شدم.این چه توقعی هست داره ازمن.من شهرستان رفتنی میرم بهشون سر میزنم یا میگم بیان خونمون اونجا شام و نهار دعوت میکنم
اون ولی بخاطر شوهرش نمیتونه و همیشه میگه ببخشید
حرف اونا نیست ها.حرف اینه در جایگاه خاله بهش سر زدم
چی بگم دیکه اینجور کار نداشته و توقع