چند وقت پیش داشتم از دبیرستان برمیگشتم اولین امتحانتمون بود بعد کوچه ما بن بست بعد من داشتم از این طرف کوچه میومدم و اونم داشت از اون طرف میومد بعد من رفتم در خونم همینجوری با چرخش داشت نگاهم میکرد نگاهشم بد بود متوجه شدم سریع مامانم در باز کرد رفتم داخل بعد شنیدم رفت
جدیدا جامعه ترسناک شده مواظب بچه هاتون باشید