2737
2734
عنوان

با خودم چیکار کنم

250 بازدید | 11 پست

بچه ها چند وقت پیش شوهرم مادر و پدرشو برد مشهد...من اون تایم وقتم ازاد نبود و نمیتونستم باهاشون برم...منم دیدم خب اون پیرزن و پیرمرد گناه دارند...برن و منم دعا میکنن...

ولی

در ناخوداگاهم داغوووونم...انگار کینه گرفتم از شوهرم که چطور برنامه هاشو جابجا نکرد تا تایمی بشه که منم بتونم برم... از درون دارم میترکم...هر موقع دعوامون میشه اون چند روزی که نبود یادم میاد و قلبم میشکنه...چجوری با خودم کنار بیام؟ میدونم کارم درست بوده که اجازه دادم بره ولی درونم ناراحته!!

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



من سفر مشهد برنده شدم ولی بخاطر اینکه همسرم واسه بیماری پدرش مرخصی گرفته بود ،شرکتشون بهش اجازه مرخصی نداد منم چون پسرم کوچیک بود نمی‌تونستم تنهای با پسرم برم ،متاسفانه جایزه ام سوخت همش تقصیر همسرم بود ولی به روش نیاوردم چون حتماً آقا نطلبیده و نشده برم 

2731

اگه راضی نبودی باید همون موقع میگفتی سعی کن رها کنیون دیگه گذشته

یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔
2740

عمرا یادت نمیره، هرچقدرم واسه خودت توجیه کنی فایده نداره

فقط زمان میگذره کمرنگ میشه

منم یه اتفاق تقریبا مشابه برام افتاد یادم نرفته و مثل یه زخم ته قلبمه حتی نسبت ب شوهرم سرد شدم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز