مادرم ۴۲ سالشه
من تک فرزندم و متاهل و پدرم ۴ و نیم ساله فوت کردن
مادرم با پدرمادرش زندگی میکنه و مادربزرگم یک ماه میشه فوت کرده و الان مادرم با پدربزرگم زندگی میکنه
دایی ندارم و سه تا خاله دارم که خب رابطشون با مادرم خوبه زود زود سر میزنن
مادرم شکر خدا نیاز مالی نداره
میدونید مادرم خواستگارهای بسیار خوبی داره یعنی واقعا خوب ، میدونم صلاح اینه که مادرم ازدواج کنه اما ته دلم راضی نیست حالا دل من منم نیست ، مادرم انگار خودشم هم میخواد ازدواج کنه و هم نمیخواد ، انگار تو معذوریت مونده که وای اگر ازدواج کنم پدرم چی میشه
من ساکن راه دورم هر چند بخاطر کارم امسال رو پیش مادرم میمونم اما آینده معلوم نیست که راه دور بمونیم یانه
شما جای من بودید چیکار میکردید؟
دلم میخواد مادرم رانندگی یاد بگیره و شدیدا مستقل شه نزدیکش باشم و ازدواج نکنه ، اصلا بهش اینو نگفتما همش میگم ازدواج کن من به اون آقا حتی حاضرم بابا هم بگم اما خودشم قبول نمیکنه ، میدونم تو معذوریت مونده چون پدربزرگم هم کل زندگیشو کاغذ کرده داده مادرم و هم اینکه مادرم میدونم ته دلش میگه اگر من ازدواج کنم پدرم تنها میمونه!
چیکار کنم؟ یه حس خیلی مبهم دارم واقعا نمیدونم😔