اعصاب و حوصله خودم ندارم
چند روزه فقد یه وعده غذا مخورم
امروز هیچی نخوردم مادرم اومده میگه برات دوغ درست کنم گفتم نه اومده از سر لجبازی درست کرده اومده میگه اگه نخوری میریزم بیرون بهش گفتم اعصابم خورد نکن بعد رفت آماده که بره بیرون گفت هر موقع بخوری میام منم لیوان زدم به زمین
فقد دوس دارم بمیرم