دیشب دیر وقت از خونه یکی از فامیلاش اومد رفته بود باهاش کار داشت برگشت من خواب بودم بهانه کرد که چرا برقا روشنه و پنجره بازه و تو خوابی ?هوا گرم بود پنجره باز بود
میگفتی خوابم برد یهو چ بی عاطفه
شاید خسته یا ناراحت بوده بیخودی که به این چیزا گیر نمیده؟
همیشه اینطوره؟ سر چیزای الکی قهر میکنه؟
پرده مگه کنار بود ؟
زود عصبانی میشه خودش هم پشیمون میشه ولی خیلی اعصابم خورد شد از دستش دیگه خوب نتونستم بخوابم
میدونم چی میگی من خودمم یه مدت اینجور بودم به کوچیک ترین چیز گیر میدادم و ناراحت میشدم واقعا هم دست خودم نبود
ضعف اعصاب داره باید حتما بره دکتر اعصاب
داروبخوره خوب میشه
من خودم طب سنتی رفتم
بعضی وقتا دلم میخواد بمیرم از دستش راحت شم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
