دیشب اومده بود خونمون
برا شام دوتایی تنها بودیم
من خواستم مثلا شام درست کنم😒خبر مرگم
اما خب خرابش کردم
یجورایی گند زدم😭
بنده خدا چیزی نگفت به روم نیورد چیزیم نگفت
یجورایی من که گفتم با شوخی وخنده ردش کرد
بعد که دید من یجوری به هم ریختم
گفت همین که شکمو سیر میکنه کافیه😁غذا همینه دیگه
برا من مهم نیست غذا چیه و چجوریه یا هی بخوای حرص بخوری وبگی اگه اینجور میکردم خوشمزه تر میشد اینجور شد اونجور شد
واقعا هم این اخلاقش همینجوریه
اما خب من خیلی کنف شدم
یجورایی خجالت کشیدم انگاری😭😭😭
هرچی میخوام خاطرات خوب دیشبو مرور کنم این نمیذاره...ـ