بچه ها من با ی کسی آشنا شدم، شدیدا مهربان و خوب بود از هر لحاظ، فقط مشکل بزرگ اینجاس ک این آقا تمایلی ب ازدواج نداشت چون سرپرست پدر مادرش بود و خرجی خونه ب عهده اون بود میگفت نمیتونم ازدواج کنم فقط دوستی، تو عمرم آدم ب این خوبی ندیده بودم ولی چون من قصدم ازدواج بود ردشون کردم، حالا خیلی احساس ناراحتی میکنم ی چی بگید حالم خیلی بده
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.