2777
2789
عنوان

دیروز نبودم

79 بازدید | 6 پست

امتحان داشتم شوهرمو بچم تنها رفتن خونه مادرشوهرم.... 

هر حرفی کهمادرشوهرم بهم میگفته و من ناراحت میشدم از قبیل خواستگاریایی که قبلا بر شوهرم رفتن و کلی حرف دیگه همه رو رفته گفته به مادرشوهرم

اونم گفته زنت اگه میخواد بیاد خونه که خبرچینی کنه دیگه نیاریش خونم خودت تنها بیایی

شوهرمم گفته تو که زن و بچمو نخوای منم نمیخواد بخوای

حالا من چه رفتاری کنم

بخدا از اول ازدواج با حرفاش عذابم میداد تا الان که 6 ساله ازدواج کردیم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بنظرم این مسئولیتش به عهده همسرته انقده روک حرف زدنم خوب نیست دیگه

شوهرم که میگه تو رو نمیبرم از این به بعد خودم میرم ولی من میدونم ایندفعه تا مادرشوهرم منو ببینه مثل بمب منفجر میشه هر چی از دهنش درمیاد میگه 

... از طرفی دلم خنک شده که حرفامو گفته بهش باید بفهمه از چی ناراحت میشم دیگه تکرار نکنه زومی نداره بیاد بهم بگه من بر ازدواج تو و پسرم راضی نبودم و فلان... 

همین‌که از هرچی تو ناراحت شدی رفته گذاشته کف دست ننش بلاخره یه حریم شخصی وجود داره 

خب اینجوری باز تکرار میکنه از یه جایی به بعد باید جلوش گرفته میشد.... نه اینکه گفته دیگه زنتو نیاری خونم من برم یا نرم

شوهرم که میگه تو رو نمیبرم از این به بعد خودم میرم ولی من میدونم ایندفعه تا مادرشوهرم منو ببینه مثل ...

واسه همین میگم شماهم نباید کار همسرتو تایید کنی بلاخره روابطه  رو هرچند سخت ولی نباید با کینه اینجوری قطع گرد این راهش نیست 

پیامتو نمیخونم تا چشمت دربیاد😛

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792