امروز با درد زياد از خواب بيدار شدم
جفتم پايينه
گلاب به روتون چقدر اوردم بالا
شب هم از درد نتونستم بخوابم
الانم بيحالم هنوز صبونه نخوردم
چقدر بازداري سخته خصوصا براي ما كه اي وي اف بوديم
خيلي دلم گرفته ميگم كاش حداقل يكي بود ي ذره سوپ برام ميداد
مادرشوهرم تو ي خيابونيم اما اصلا يكبارم نداده خيلي ازش ناراحتم
حالا اخر هفته خواهراشو دعوت كوده منم نميخوام برم بدم ارمده ازش