15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
رفتی میره ... تو حالا هی به پاش بسوز و بساز.. دل که نداره تو حالا هی براش از دلت مایه بذار... اخه کیه که قدر بدونه... قول بده پاشم بمونه ... بشه یه ادم دیوونه توی قلبتتتت
یه قانونی هست که میگه:گاهی هرچقدر بیشتر پافشاری میکنی وبیشتر سمتش میری و درگیرش میشی اون بیشتر از شما دور میشه🧡🍂... پس رها کن بره شاید رسیدن تو رها کردن باشه! به قول جمله ای که تو کتاب کیمیاگر نوشته بود: انچه قسمت توست از کنارت نخواهد گذشت....کارما میگه هرکسی رو بیشتر از لیاقتش دوست داشته باشی بیشتر از لیاقتت ضربه میخوری🤌🪐
یه قانونی هست که میگه:گاهی هرچقدر بیشتر پافشاری میکنی وبیشتر سمتش میری و درگیرش میشی اون بیشتر از شما دور میشه🧡🍂... پس رها کن بره شاید رسیدن تو رها کردن باشه! به قول جمله ای که تو کتاب کیمیاگر نوشته بود: انچه قسمت توست از کنارت نخواهد گذشت....کارما میگه هرکسی رو بیشتر از لیاقتش دوست داشته باشی بیشتر از لیاقتت ضربه میخوری🤌🪐