سر یه بحث درسی بهم گفت احمقی ، چرا انقد احمقی ، چرا هیچی حالیت نمیشه ، همچین مطلب ساده ای ،
همشو با داد میگفت و هر لحظه احساس میکردم میخواد کتکم بزنه
بقدری فشار روانی کشیدم که فقط دلم میخواد خبر مرگشو بشنوم ...
تهش هم حق با من بود و اون اشتباه میکرد ولی جالبه حتی بعد اینکه فهمید اون غلط فهمیده بازم گفت تو از یجای دیگه میدونستی و اینجا تو این کتاب چیزی ک من گفتمو نوشته ....
مرد بد اخلاق عذاب زندگیه ...
حالا هم رفته بیرون از عصر ...