.....همش یه طرف ، وقتی به خاطر یه حرف ساده که ازش انتظار نداشتی اشک تو چشمات جمع میشه هم یه طرف ، به خودت میگی من که اینقدر نازک نارنجی نبودم چم شده ؟ چرا اشک تو چشمامه؟ چرا بغض راه گلومو بسته ؟ چرا اینطوری شدم یعنی دوستم نداره ؟ خب نداشته باشه من که دوستش دارم ، بعد میخندی و بهش میگی جان دلم ، کاری داشتی؟ ...