2737
2734
عنوان

کودکی با نشانه های اوتیسم

| مشاهده متن کامل بحث + 2416422 بازدید | 51199 پست
عزیز دلم نمیتونی باور کنی با گوشت و خونم درکت میکنم من تا ۳ سال و ۴ ماهگی حسرت شنیدن یه آوا از دهن ...

ممنون دوست عزیز که میاین اینجا و از دخترتون میگین چون دختر شما واقعا در بچگی مشکل داشته و بهتون تبریک میگم که چه مادر نمونه ای بودین و دخترتون حتمن به شما افتخار می کنه.انشاءالله که موفقیت و خوشبختیشو ببینی.می خواستم بپرسم ارتباط چشمیش یادتون نیست در چه سنی خوب شد؟


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ممنون دوست عزیز که میاین اینجا و از دخترتون میگین چون دختر شما واقعا در بچگی مشکل داشته و بهتون تبری ...

سلامت باشید شما لطف دارید مطمئنم تمام مادرهای این تاپیک دلسوز و پیگیر هستن

ارتباط چشمیش تا سه سالگی صفر بود اصلا به اسمش واکنش نشون نمیداد به مرور و البته با کمک رواندرمانگر بهتر شد حتی الانم که داره ۹ ساله میشه وقتی درسی رو متوجه نشه یا وارد جمع جدیدی میشه سرشو بین دستهاش قایم میکنه و ارتباط نمیگیره

🖤 

حالا از پیشرفتهای گل پسرم براتون بگم که قوت قلب بگیرین و شاید راهکارهای جدید به ذهنتون برسه

اول اینکه من ماهی یک بار اونم یک ساعت پسرمو گفتاردرمانی میبردم الان دو سه ماهه که وقت جدید برامون نذاشتن


کاردرمانی هم تا حالا ما رو ریفر نکرده بودن الان درخواست دادم تو لیست انتظاریم همچنان خبری نیست؛ خودم دارم با پسرم کار میکنم


الان به قیچی کردن کاملا مسلط شده ما الان مرحله آخر تمرین قیچی هستیم و خطوط و اشکال منحنی و دایره رو قیچی میکنه از حالا دیگه اشکال پیچیده‌تر مثل خونه و حیوانات و... رو باید بدم دستش قیچی کنه

الگوسازیش خیلی خوب شده، هم با مهره‌ها هم جدول سودکو ، هم اشکال و هم دکمه‌های طرح دار رنگی 

با چوبای رنگی اشکال هندسی و اشکال پیچیده‌تر رو دقیقا بر اساس الگو میسازه

ده تا از اشکال هندسی رو کاملا میشناسه

حروف کوچیک انگلیسی رو هم یادش دادم الان کلا حروف رو میشناسه هم بزرگ هم کوچیک؛ هر روز تمریناتی رو باهاش انجام‌ میدم که حروف تو ذهنش تثبیت بشن؛ هجی کردن رو هم باهاش دارم کار میکنم تا بعد یواش یواش خوندن کلمات و شمردن سیلاب کلمات رو کار کنم باهاش

روزهای هفته رو کاملا مسلط شده بپرسم امروز چند شنبه است فردا یا دیروز چند شنبه بود جواب میده 

ماه‌های سال رو دارم باهاش کار میکنم هنوز مسلط نشده ولی با شعر و موسیقی خیلی خوب داره پیش میره و‌تا چند روز دیگه ماه‌ها رو هم کامل حفظ میشه

روی اندامهای بدن و کارکرد هر عضو و حواس پنجگانه مسلط شده و لباسهای دختر  و پسر رو میشناسه؛ از تمام چیزهای ملموس اطرافمون که به حواس پنجگانه ربط دارن فلش کارت و بازی مار و پله درست کردم و با هم بازی میکنیم؛ پیشرفتش خیلی خوبه 

قسمتهای مختلف گل رو میشناسه براش پازل گل درست کردم و از این طریق یادش دادم و کار هر عضو رو توضیح دادم

فرق وسایل نقلیه و اشیا و جانداران و میوه و سبزی رو از طریق فلش کارت و بازیهای کامپیوتری یاد گرفته ؛ الان دیگه حیوانات اهلی و وحشی رو هم از هم جدا میکنه و غذاهاشونو بلده ؛ الان تو مرحله‌ای هستیم که باید تشخیص بده هر حیوون کجا زندگی کنه مثلا خرس میره تو غار، سگ میره تو لونه، خفاش میره تو غار، میمون میره بالای درخت و ماهی میره تو تنگ، خرچنگ میره تو دریا، قورباغه میره تو برکه و... از تمام اینا فلش کارت و پازل‌های دو تیکه‌ای درست کردم که یادش بدم

کارکرد و مکان تمام وسایل خونه که هر روز باهاشون سر و کار داریم رو میدونه

نقاشی کشیدن و رنگ کردن ، ماز و تمرینات نوشتاری و نوشتن اعداد و حروف رو هم هر روز تمرین داریم 

چند روزیه روی کارتهای مراحل و داستانهای زنجیره‌ای هم باهاش کار میکنم

فلش کارتهای لایف سایکل (مراحل رشد) رو درست کردم مثلا لایف سایکل جوجه و قورباغه و پروانه رو یاد گرفته

روی تضادها هم دارم باهاش کار میکنم خیلی‌ها رو یادگرفته الان تو مرحله وصل کردن تضادها و حل پازل تضادها هستیم؛ پازل تضادها و بازی مار و پله تضادها رو براش درست کردم

از اسم و فامیلش پازل بستنی با طعمهای مختلف درست کردم یک‌روزه اسمش رو یاد گرفت از بس بستنی دوست داره ؛ دیگه هر جا اسمش رو ببینه میشناسه 

آ‌درس خونه و کدپستی و شماره باباشو یاد گرفته؛ هنوز شماره منو یاد نگرفته بی‌تربیت😅

خلاصه روی خیلی چیزا دارم باهاش کار میکنم همه رو نمیشه نوشت تمرینات حرکتی و تعادلی هم روزی نیم ساعت انجام میدم باهاش؛

هر هفته ده تا معما براش طرح میکنم تا موتور ذهنش همیشه روشن بمونه

الان روال سوال پرسیدنش خیلی از قبل بهتر شده کتاب انتخاب میکنه میاره و از توی کتاب کلی سوال ازم میپرسه

 الان دارم پازلهای پیچیده از حیوانات تخیلی و واقعی براش درست میکنم که هر پازل رو باید با کمک اشکال هندسی حل کنه ؛ البته براش زوده هنوز چند وقت دیگه اینا رو بهش میدم درست کنه؛ 

درست کردن پازل‌ها کار سخت و وقتگیریه ولی ارزشش رو داره چون مهارت حل مسئله رو تقویت میکنه

از تمام این موضوعات میتونین ایده بگیرین


فقط تمرین و تکرار و امید به آینده رمز موفقیت ماست ببخشید طولانی شد❤️🙏

2728
ان شاءالله به زودی خوشگل خانوم کلی صفحه گشتم پست های اصلیتو نیافتم فقط اونجا که گفتی بین اطرافیانتو ...

سلام عزیزم اولین پستم صفحه ۱۴۴۳ هست چندروز بیشتر نیست که عضو شدم 

2740
پسرم الان چهار سال و هشت ماهشه چند ماهه با ما بگو مگو زیاد میکنه؛ بعضی وقتا کلک‌ میزنه بعضی وقتا با ...

خیلی براتون خوشحالم راز جان باورتون میشه وقتی اینارو میخوندم لبخند رو لبم میومد مخصوصا اون قسمتی که گفتید به دخترا توجه داره .چقدر پسرتون شیطون شده.برای ما هم دعا کنید که همچین روزیو ببینیم

خیلی براتون خوشحالم راز جان باورتون میشه وقتی اینارو میخوندم لبخند رو لبم میومد مخصوصا اون قسمتی که ...

فدات شم عزیزم


اینا رو مینویسم تا مامانای گل این تاپیک غصه نخورن ؛

فکر نکنین اوضاع همیشه همینطور میمونه

درسته بچه‌های ما به خاطر تاخیرشون خیلی مسائل رو غیرمستقیم یاد نمیگیرن و مستقیما باید آموزش ببینن و ما بیشتر از مامانای دیگه یعنی چند برابر مامانای دیگه باید براشون وقت بذاریم تا فاصله‌شون با بقیه همسالاشون کمتر بشه ولی به خدا این چیز بدی نیست چی بهتر از اینه که آدم صبح تا شبش رو با نازنین‌ترین موجود توی زندگیش بگذرونه؛ عمر کوتاهه؛ بالاخره تموم میشه و میگذره 

من دارم از این دریچه به وضعیت الان زندگیم نگاه میکنم


و اینو خیلی جدی و بدون تعارف میگم به همتون که مامانا با تلاش ما بچه‌هامون میشکفن و سرافرازمون میکنن مطمئن باشین نتیجه میگیرین فقط مثبت فکر کنین ، افسردگی و ناراحتی و نگرانی رو بذارین کنار و به خودتون و بچه‌هاتون و معجزه تلاش و مثبت‌اندیشی ایمان بیارین

به خدا این حرفا قصه نیست ؛ پرت و پلا نیست ؛ پسرم وقتی سه سالش بود من حتی فکر نمیکردم یه روزی بتونه مداد دست بگیره دو تا نقطه رو به هم وصل کنه یعنی  اینقدر اوضاع خراب بود و امروز رسیده به جایی که نقاشی میکشه و در حد توانش با رنگهای مختلف رنگش میکنه و بعد با چسب نقاشیهاشو میچسبونه به دیوار

کل خونه ما الان گالری نقاشی‌های خرچنگ قورباغه پسرمه که برای من یک دنیا ارزش دارن بعد از یک سال و‌ نیم تلاش بی‌وقفه

و چون دست تنهام فقط از خدا میخوام توان و انرژیمو کم نکنه🙏❤️ 

عزیزم اگه باردار هستی اولا اصلا به اوتیسم فکر نکن علت اصلی اختلال  اوتیسم هنوز شناخت ...

ممنونم عزیزدلم خیلی لطف کردی،چشم🙏❤

❤ روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی و قد میکشی، روزی خواهد رسید که من حسرت امشب هایی را خواهم خورد که با سردرد و گردن درد و اعصاب خراب...به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد...آری،،،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد.........😪❤                                                       🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻 به خودم افتخار میکنم که از وزن ۱۱۷.۵ کیلوگرم به وزن ۷۸ کیلوگرم رسیدم🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻خدایا شکرت بابت دو تا گل پسرام😍😍اهورا جانم و ارسلان جانم😍😍🧿🧿
سلامت باشید شما لطف دارید مطمئنم تمام مادرهای این تاپیک دلسوز و پیگیر هستن ارتباط چشمیش تا سه سالگی ...

عزیزم دختر شما تاخیر داره؟؟؟واکنش ب اسم ب خاطر تاخیر هم میشه کم باشه؟؟من برای پسرم خیلی نگرانم درسم دارم میخونم با این نگرانی هام نمیتونم...گوشاش سالمه واکنش هم ب افراد غریبه خوب داره بعضی افراد رو....ولی مثلا من یا خواهرم صداش کنیم شاید هر۱۰۰بار یه بار برگرده

دیشب بچه هام خواب بودن اونقد دلم شکست گریه کردم دیگه نمیتونستم خودمو نگه دارم   بنده خدا همسرم ...

عزيزم، حرفات انگار از ته دل من مياد، چقدر قشنگ ميفهمم حرفاتو، منم خيلي وقتا بيصدا اشك ميريزم و براي دختر معصوم و مظلومم بي قراري ميكنم، اما باز اشكامو پاك ميكنم و بلند ميشم و ادامه ميدم، يقين دارم خدايي كه از پوست و گوشت بهم نزديك تره ميبينه حالمو، نميگم دارم امتحان ميشم ولي شايد به خاطر اين باشه كه بيشتر قدر بدونم و از شاديهاي هرچند خيلي كوچك خيلي زياد لذت ببرم، دخترم ٢ سال و ١٠ ماهه شد و الان وقتي ميگم دستا بالا، پا بالا و انجام ميده از شدت خوشحالي اشك بريزم، كاري كه شايد بچه يك ساله با مهارت بيشتري انجام بده، الان وقتي دخترمو صداش ميكنم و نگام ميكنه انقدر قربون صدقش ميرم كه وسطش اشك درمياد، وقتي مياد بغلم و با بغض ميگه ماما، دلم ميخواد زمان بايسته و لذت اون لحظه برام تموم نشه، ولي اينا زود ميگذرن و روز ما هم ميرسه عزيزم، مطمئنم بچه هاي مظلوم ما انقدر ما رو خوشحال خواهند كرد كه لذت مادر بودن رو با تمام وجودمون حس خواهيم كرد، اينكه ميگي پسر كوچيكت شيطونه و دلبري ميكنه رو قشنگ ميفهممت، دختر عموي دخترم يك سال از دخترم كوچيكه و با شيرين زبونياش حرفايي ميزنه كه دلم غش ميره براش اما وسط اين خنده يهو انگار ميخ ميشم و به حال خودم و دخترم بغض ميكنم، عزيزم همين دختر جاري من وسط كلي جر و بحث دوران بارداري و تو ٣٥ هفته به دنيا امد و از بدو تولد شير مادر نخورد و زردي خيلي بالايي هم داشت، اصلا دنبال دليل و مقصر دونستن خودت نباش، من بهترين بارداري رو داشتم و دخترم شير خودمو خورد و زردي نداشت ... اينجوري شديم، توكل كن به خدا و امام رضا كه خودش پسرتو بهت داده و مطمئن باش هديه اونا بي عيب و نقصه!

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687