مامانم همش گریه میکنه خیلی دلش شکسته نمیدونم چجوری آرومش کنم
سرچی؟
چقد ما زنا مظلومیم موندنمونم بخاطر بچه هاس...بجای اینکه بابات قدردان موندنش بشه میگه بزور موندی؟اخه چرااا ما اینقد خوبیامون خاار داره؟؟؟لطف کرده بنده خدااا
من به شوهرم دیشب اینقدر ریدم
اخر امروز امد عذرخواهی کرد
این حرفو نگو ما مادرااا عاشق بچه هامونیم اصلا نزار مادرت احساس پشیمونی کنه از موندنش بخاطر شما...فقط دلداریش بده بغلش کن کنارش بشین باهاش گریه کن بزور بخندونش کاراشون بکن اگع میتونی غذا درست کن چای براش ببر فقط نزار گریه کنه...من دارم گریه میکنم وقتی مادرتون تصور میکنم
من بارها کوتاه امدم هیچی نگفتم بارها بارها
ولی تا دیروز حرفی زد هرچی تونستم بهش گفتم نه غذاپختم نه بچه هارو نگه داشتم فرستادم باخودش برن بیرون
شبم امد خونه در قهر کامل بودم صبحم ماشینشو برداشتم امدم خونه مادرم عصر رفتم دنبالش ک ببرمش خونه دیگه عذرخواهی کرد باز امدم خونه مادرم 😁کلا هرچی قانع تر باشی پروتر میشن
اره...کافیه جاییم درد بکنه اون حالش از من بدتر میشه
من یمدت بیمار بودم ولی واقعا اصلا بهش فکر نمیکردم خیلی بیخیال بودم مامانم شبو روز بخاطر من گریه میکرد...
واقعا هر چقدرم حالش بد باشه حق داره هر کار میکنم میبینم بازم نشسته غصه میخوره خیلی ممنون از یه طرفم کلی درس دارم کاش بابام یکم اطرافیانشو درک میکرد 😣
آره خیلی درس داری ولی یه چایی ریختن یا بغل کردن زمانی نمیبرع...اگه بابات بهش عشق نمیورزه تو کاری کن که سرشار از محبت بشه من خودمو جای مادرت گزاشتم و اینو گفتم البته باعرض معذرت
من شوهرم مث باباته ولی امیدوارم دخترام زودتر بزرگ شن عاشقانه دوستم داشته باشم والان دارن ولی بزرگ شن باهاشون عشق میکنم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
