دخترا من خیلی سردرگمم خیلی،میخوام یچیزیو براتون تعریف کنم .. پسرخالمو 4 سال ندیده بودم وهیچ رابطه خاصی نداشتیم بعد یسال ونیم قبل رواستوریم ریپ زد وشروع کردیم به حرف زدن باهم 24 ساعته بعضی وقتام تلفنی یکساعت اینا حرف میزدیم راجب همه چی .. و همینجوری کم کم حرفامون خیلی کمتر شد وقتی ترم حضوری دانشگاش شروع شد اونموقه مجازی بود براهمین بیکار بود .. خلاصه خیلی کمتر حرف میزدیم هرچند هفته ریپ استوری که الان تبدیل شد به هرچند ماه
بعد رفتیم خونشون اینا من همش ساکت بودم هیچکاری نمیکردم بعد دوروز پیام داد وخیییییلی شاکی بود ازینکه نیومدم پیششون وباشون حرف نزدم وشروع کردیم به دوباره حرف زدن هرروز تا یمدتی،بعدش باز قط کردیم یعنی حرفامون کمتر شد خخخیلی
یماه پیش تقریبا دیدم حدود دوماه اینطوریا میگذره ک استوریمو ریپ نزده اصلا گفتم خودم پیش قدم بشم،بش پیام دادم یکم حرف زدیم واینا وبعدش دیگ ریپ زدناش شروع شد هفته ای 3 بار اینطوریا .. امروزم گف میخام بت زنگ بزنم .. زنگ زد حرفای معمولی زدیم حدود نیم ساعت .. وسط حرفامون گف صب کن وبایکی دیگه حرف زد و گف بعدا بت زنگ میزنم و قط کرد ودیگ زنگ نزد (اون خیلی بدقوله) خلاصه من فراموشش کرده بودم الان باز ذهنمو درگیر کرددهههه خیلییی 🤦🏻♀️🤦🏻♀️
(دو سه هفته دیگه ازصبح تاشب میان خونمون باز میخام جبران کنم نشونش بدم اون ساکت وخجالتی من نبودم وخیلی خوب رفتارکنم)
چیکارکنم خییلی ازش بدم میادددد هرچند وقت اینکارو بام میکنههه درگیرم میکنه گورشو گم میکنههه