سلام بچه ها
نمیدونم کار درستی هست یا نه
اما میدونم صحبت کردن ت جمع غریبه ها خیلی راحته البته ک برا این مشکل باید حتما پیش یک روانشناس رفت .
من از بچگی دختر مهربون و خون گرمی بودم
یادمه خاله بازی کردن هامو ت کوچه ت پارک ت مدرسه ت خونه همسایه
راستش رو بخوای از اون لحطه هم ک یادمه چون بچه اخر بودم متاسفانه اما هر کی بچه دار شده بود من کنارش بودم ت پوشک اوردن و نگاه کردن و لباس نینی عوض کردن و الا اخر
هر چی هم عروسک خریدن برام همه اشون اسم دارن و مدت ها بازی کردم و ب همه میگفتم بچه هام بزرگتر شدم وضع بدتر شد خاله شدم عمه شدم
راستش رو بخواین من بچه خیلی دوست دارم
و ب این خاطر ازدواج کردن رو هم خیلی دوست دارم
من ت خیابون بچه میبینم می افتم دنبال بچه ها
ت پارک میرم بخش کودکان وایمیسم نگاه کردن اونا
من راستش ب دوستای متاهل ام حسودی میکنم ن ب خاطر هیچ شون فقط چون اونا بچه دارن
یا مثلا ب خواهرم حسودی میکنم چون ی دختر ۴ ماهه داره و من ندارم همیشه هم میگم چرامن بچه ندارم
مسخره نکنید راهنمایی کنید چیکار کنمم😅😆
۲۱ سالمه مجردم