2777
2789
عنوان

کسایی که انشا بلدن بیاااااان

66 بازدید | 11 پست

خانما لطفا کسی انشا ادبی میدونه کمکم کنه یع متن پیدا کردم از همینجا که خوبه ولی میخام ادامش بدم وبیشترش کنم لطفا کسی میدونه کمکم کنه الان متنو میزارم



پنجره را باز میکنم عجیب امروز گرم است اما دلم تماشای بیرون را می خواهد نمی دانم شاید هم دلم آب تنی می خواهد راستی تابستان هم صفای خودش را دارد چرا ما انسان ها همیشه در اندیشه ی آن چه که اکنون نیست می مانیم  روی میز را نگاه میکنم صدای خنده ای می آید شاید هم من خیالاتی شده ام  و این قاچ های هندوانه است که مرا فرا می خوانند یک قاچ آبدار و سرخ هندوانه حیات به همیشگی ترین شکلش جاری است کاش می توانستم کشاورزی باشم شاید آب بیشتری می دادم یا کود بیشتری گازش میزنم وای عجیب خوشمزه است زندگی  گاهی قاچ هندوانه ای است تا سیب سرخی که سهراب گازش می‌زند با پوست .مادرم صدایم می کند می خواهد از این فرصت طلایی تابستان استفاده کند و لباس های را روی بند به پرواز در بیاورد مادرها همیشه مشغول اند ارتش خستگی ناپذیر خانه گل باران شود این دست ها بوسه ی ناقابلم بر این انگشت ها .پدر شر شر عرق بر پیشانی اش نشسته مادر با شربت آبلیمو به استقبالش می رود لبخند پدر حاکی از رضایت او از این روز گرم تابستانی است چرا که بانویش گرما را بهانه ی محبت هایش کرده است صدای سر وصدای بچه ها توی کوچه بلند شده است حتی گنجشک ها چه هم نوایی زیبایی همشان بستنی چوبی در دست از خوشحالی می دوند یک روز گرم تابستانی و این همه خوشبختی خدایا شکرت میکنم که به من نعمت حیات زیر انوار طلایی آفتاب را دادی شکرت بخاطر همه ی دیروزها امروزها و فردا های تابستانی آه چقدر گرم شده براستی که امروز تابستانی تابستان عمر است !

بنظرم ایده خوبیه که

شاید بشه اولش اضافه کرد 

با آب دادن به گل 

گل هایی که به خاطر گرما پژمرده شدن 

و با اب دادن طراوت و شادابی برمیگرده بهشون

من حسابم ز همه مردم این شهر جداست من امیدم به خدا بعد خدا هم به خداست💜🙂

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

صدای جیغ و هیاهوی بچه ها از کوچه حواسم را پرت میکند...صداها هر لحظه بیشتر میشود به سمت در حیاط میروم و چندثانیه بعد خودم را بین انبوهی از دختر بچه ها و پسر بچه هایی پیدا میکنم که دور عباس آقا حلقه زده اند و با اشتیاق از او پشمک میخواهند...یاد کودکی ها و اشتیاق خودم میوفتم و با لبخندی که به هیچ وجه نمیتوانم آن را بپوشانم با ذوق میگویم عمو عباس یکی هم به من بده...با صدای من بچه ها به سمتم برمیگیردند و با تعجب نگاهم میکنند...با لبخندی آغشته به سرگرمی میگویم:مگه چیه؟ما بزرگا مگه دل نداریم؟

سپس پشمک صورتی را از عباس آقا میگیرم و با ذوق وسط کوچه میدوام و میگویم اگر تیم فوتبالتان ناقص است من هم هستم...ساعتی بعد خودم را میان بچه های قد و نیم قدی میابم که غرق در فوتبال است و یادش رفته باید در انجام امور خانه مادر را یاری بخشد...

دمپایی هایی که گوشه ای پرتشان کرده بودم تا راحت تر بازی کنم را میپوشم...شالم رو که از پشت بسته بودم رو درست میکنم و با لبخند از بچه ها فاصله میگیرم...دقایق زیبایی را پشت سر گذاشته بودم...وارد حیاط میشوم و از سکوت خانه میفهمم مادر بازهم تنهایی کارهایش را تمام کردی برای ثانیه ای شرمگین میشوم و سپس با دیدن حوض آبی پر از آب همه چیز فراموشم میشود...به سمت حوض میروم و پاهایم را به خنکای آب میسپارم...انگشتانم را کمی تکان میدهم و انگار که از این بازی بین و آب و انگشتانم خوشم آمده باشد بیشتر و بیشتر تکانش میدهم...خنده ای کودکانه سر میدهم و از حوض بیرون می آیم...هوا دیگر تاریک شده...به سمت پشت بام میروم و مادرم را میبینم که با یک سینی برنج پاک شده از راهرو پایین می آید نگاه سرزنش باری نثارم میکنم و با دیدن لبخند از روی شرمم کوتاه می آید و با گفتن جمله کی تو میخوای بزرگ شی همراه با لبخند از کنارم رد میشود...خوشحال از اینکه عصبانیت ساختگی مادر را برطرف کردم خودم رو به آغوش بام خانه می سپارم و با دستی به زیر سرم به آسمان پر از ستاره خیره میشوم...با دست ستاره ها را به هم وصل میکنم و شکل های عجیب و غریب میسازم...غرق در نقاشی های خیالیم میشوم و در همان حین شکر میکنم خدایی را که امروز راه به من هدیه داد تا دیگر بار به یاد ایام کودکی ام کمی کودکی کنم... و به راستی زندگی چیزی جز همین شیرینی کودکی در یک روز گرم تابستانی نیست...

مُردَم اَندر حسرت فهم درست/این که میگویم به قَدر فهم توست...
کاش یکم بیشترادامه میدادین🥲

عزیزم جایی هستم که دور و برم شلوغه واقعا بیشتر از این ازم برنمیومد خیلی سعی کردم تا یه متن خوب بنویسم همین متنی که نوشتم تمثیل و شاخ و برگش خیلی کمه من برات یه قالب کلی نوشتم چندین بار بخونش و خودت بهش شاخ و برگ بده و متن رو زیباتر کن من اصلا این متنو کامل ننوشتم فقط برای ایده برات نوشتم خودت آرایشش کن یهو چشم وا میکنی میبینی بیشتر از 8صفحه شده...اگر دقت کنی متن اصلی که خودت گذاشتی پر از آرایش و زیباییه اما چیزی که من نوشتم نه...

مُردَم اَندر حسرت فهم درست/این که میگویم به قَدر فهم توست...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792