مدیر

عضویت: 1402/01/29

تعداد پست: 253

عنوان

بهترین هدیه که گرفتی چی بوده؟

| مشاهده متن کامل بحث + 315 بازدید | 28 پست

سلام دوستان تولد شوهرمه نمی‌دونم براش چی بخرم میشه لطفا راهنمایی کنید 🙏 ساعت و ست چرم کمربند و کیف پولی و لباس قبلاً خریدم امسال میخاستم متفاوت باشه

🤍خدایا تو بساز تو بسازی قشنگه🤍

1402/02/18

20:15

1 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

درخت_گریان

عضویت: 1399/12/01

تعداد پست: 6625

ماگ

1402/02/18

20:18

0 نفر لایک کرده اند ...

بهار2124

عضویت: 1401/09/15

تعداد پست: 66061

تو دوستی واسم گوشی و طلا خرید

بابام ماشین

توتاپیک های من شاهدلحظات خوش من👧هستید🦋🇮🇷-:)....💚

1402/02/18

20:19

0 نفر لایک کرده اند ...

مامان الهام

بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

غذای_لذیذ

عضویت: 1401/09/10

تعداد پست: 3554

همیشه دلم خاسته طلا کادو بگیرم

ولی در عوض هر چی طلا داشتیم دزد برد

1402/02/18

20:22

0 نفر لایک کرده اند ...

نارنیا1

عضویت: 1393/04/23

تعداد پست: 56086

ماساژ رزرو کن واسش

بین اشکال ریاضی عاشق شش گوشه ام ❤️

1402/02/18

20:25

0 نفر لایک کرده اند ...

dejhhfvdnb

عضویت: 1401/03/14

تعداد پست: 2148

شوهرم توو اولین قرار بهم گوشواره حلقه طلا داد که اونام دو گرم بودن وقتی دیدم اصلا باورم نمیشد طلا برام اورده رومم نمیشد بپرسم طلا یا بدل 😁😁

❌لایک نکن❌فقط جواب ریپ مودبا رو میدم 🔴 🔴 جلوی میز کارتون یا میز تحریرتون یا توی نوت گوشیتون اینو بنویسید:"یه قانونی هست ک میگه:تو الان تو گذشته‌ی آیندتی پس‌جایی واسه پشیمونی نزار‌. ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

1402/02/18

20:29

0 نفر لایک کرده اند ...