شبتون بخیر دوستان عزیزم
گاهی وقتها انقدر عادت میکنیم به نعمتهایی که داریم
و استفاده ازشون برامون عادی و روز مره میشه که فراموش میکنیم اگه نباشن چی میشه
رفتم طبق عادت صورتم و با شوینده بشورم و روتین پوستی شبم و بزنم
شوینده من دونه های اسکراب داره
یکی ازین دونه ها ناغافل رفت تو چشمم و من درست یک ساعت درگیرم تا این دونه ریز و از چشمم در بیارم
نمیشد چشمم و ببندم
درد میگرفت و حس سوزش داشت
و تار میدیدم
همون حین یاد زنداییم افتادم که مشکل بینایی داره و چندین بار عمل شده
یه شب که مهمان ما بود از درد چشم گریه میکرد
ما با همین چشم ها چیزهای مختلفی و میبینیم
این دیدن برامون عادی شده
در حالیکه برای خیلیا حسرته
خیلی از نعمتهامونو قدر نمیدونیم
حالا که راحت چشمام و باز و بسته میکنم
بابت راحت پلک زدنم خداروشکر میکنم
چقد ما بنده ها محتاجیم
چقدر نیازمندیم و باز آدمی مغروره
در حالیکه یه دونه کوچیک یه ساعت من و از زندگی انداخت و درد کشیدم....
خدایا مرا چشم برهم زدنی به حال خود وامگذار 🌱🦋🤍