خب مادرم شروع به گریه کردو مریض شد
پدرم هم تا حدودی کم آورد می گفت بمون پشت کنکور پزشکی قبول شو بعدش رفتم بازار طلا فروشی
الآنم هم استرااحتم
از زندگیم هم خیلی خیلی راضیم
تا می تونم به همراه پول درآوردن از نظر اجتماعیم خودم رو تقویت می کنم تا بهتر بتونم رابطه هارو تقویت کنم
اگه به این مرحله رسیدی که براش تاپیک میزنی
معلومه حس کردی زیاد از حد داری این کارو میکنی و روی زندگیت اثر منفی گذاشته ...
در حد طبیعیش رو همه ادما دارن و اوکیم هست
ولی اگه بیشتر از حد معمول بشه واقعا پدر ادمو در میاره و خلاصی ازش هم به این راحتیا نیس
چقدر سخته نگذارن پیشرفت کنی
راهکاری ندارم فقط دوست ندارم ازدواج کردی تو همین لوپ گیر بکنی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
11 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
