دیروز همسرم عصر اومد خوابید بعد دیدیم زنگ درو میزنن گفتم مامانمه رفتم درو باز کردم مامانم گف خوابیده بودین گفتم آره ولی بیدار شدیم اومد گف همسرت کو گفتم خونست دیگه بیدار شد بعد دیدم رفته اتاق خوابیده درم بسته صداش کردم گفت من اتاقم نیومد با مامانم حرف بزنه بعدش نیم ساعت بعد رفتم درو باز کردم دیدم داره گوشی بازی میکنه بعدش اومد یزره نشست اصلا حرف نزد بامامانم فقط یدونه سلام بعد مامانم آزادمنش پشیمون شد زودی رفت چایی و میوه چیز اوردم مامانم نخورد همسرم اصلا حرف نزد بردارین بخورین هیچی بعد من از دیشب تا الان نتونسم بخوابم اصلا خفه میشم به شوهرمم نمیتونم بگم چون نقطه ضعف نشون دادنی بدتر میکنه بیخیالم نمیتونم باشم شما بودین چیکار میکردین