تو خونه ی ما انقدر از بچگی نسبت به هم بی رحمانه ترین کارارو کردیم و حرفارو زدیم دیگه هیچ حسی نسبت بهم نداریم صرفا مجبوریم زیر یه سقف زندگی کنیم مطمئنم هر کدوم از ما شرایطشو داشت یک لحظم تحمل نمیکرد و فرار میکرد بود و نبود هیچکدوم برا هم مهم نیست صرفا هم خونه بودن یا حتی هم خون بودن باعث ایجاد حسی بین آدما نمیشه کیا تو خونه ی خودشون غریبن
تا توشرایطش قرار نگرفتی اینقد راحت نگو ک واسه هم مهم نیستیم
واقعیته ماه ها ازشون دور میمونم اما هیچ حس دلتنگی ندارم اونام همینطور یبار یکی از اشناها گفت حتما دلتون برای هم تنگ میشه هر روز باهم تلفنی حرف میزنین گفتم سه چهار ماه یکبارم نه من بهشون زنگ میزنم نه اونا.