25 سالمه خیلی تو زندگیم اذیتم کردن هم خودش هم خانوادش کاری باهام کردن که مهریم رو بخشیدم که درست زندگی کنه اما نکرد
اصلا بهم محبت نمیکنه حتی تو صورتم یه لبخندم نمیزنه از سر کار که میاد سریع میپوشه میره بیرون فقط برا خواب خونست بهش میگم به خاطر بچه کوتاه بیا این بچه به هردوتامون نیاز داره بهم میگه اگه این بچه ما رو اینجوری ببینه بیشتر اذیت میشه
حق طلاق رو گرفتم ازش به جا مهریه میگه 100 تومن بهت میدم برو پی زندگیت اما بچه رو بهم بده ولی من نمیتونم دوری بچم رو تحمل کنم
شوهرم خیلی آدم بی وفایه تا حالا سه تا بچه تو شکمم ازم مردن تو سن 8 ماهگی و 9 ماهگی دکترا هم نفهمیدن چرا اینجور میشه تا سر این پسرم من قهر کردم رفتم پیش مامانم اصفهان از اول بارداری تا آخرش بالاخره این بدنیا اومد گفتم اگه بمونم پیش شوهرم اینم باز میمیره
عزیزم چقدر سختی کشیدی
حمایت مالی نشدن واقعا سخته. نمیتونی با بچه بری و رو کمک بقیه حساب کنی.
محبت نکردن مردها هم به طور طبیعی بعد از 10 سال زندگی مشترک کم تر میشه. مال تو زودتر شروع شده.
اینو گفتم بدونی خیلی هاا از نظر محبت شرایط خودت رو دارن.
فعلا عقلانی ترین کار اینکه تا می تونی یکم دیگه شرایطت رو تحملش کنی تا یه کاری برای خودت جمع و جور کنی.
حتی سبزی پاک کردن و ترشی فروختن هم درآمد خوبی میتونه داشته باشه.
بدون اینکه دعوا کنی با همسرت یا حرفهاتو بهش بگی بشین با خودت فکر کن که واقعا چه کاری از دستت برمیاد برای درآمدزایی. بعد عقلانی تصمیم بگیر.
الان به نظرم زمان مناسب برای فکر کردن به همسر دوم نیست. فعلا الویتت پسرته
من به همسر دوم فکر نمیکنم فقط سوال برام پیش اومده اونایی که طلاق گرفتن مجدد ازدواج کردن خوشبختن؟
من هر کاری هر شغلی رو که بخوام بهش فکر کنم ماله بعد طلاقه چون شوهرم اصلا تو خونه نمیاد که بشینیم حرف بزنیم الآن مشکلم فقط فرزندمه آینده ی پاره ی تنمه که بخاطر خودخواهی های پدرش چی میشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
30 ثانیه پیش
31 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
