با شوهرم که ازدواج کردیم دوست بودیم و دانشجو بود باباش با هزار منت خونشو داد بهمون یکی دوسال نشستیم خیلیییی منت میذاشت بعدم مجبور بودیم نزدیک مادرشوهر باشیم تو هرکاری دخالت میکرد چه روزایی که اشکمو درنیاورد حالا خداروشکر وضعمون خوب شده هیچ نیازی به خونه و پولشون نداریم شوهرم میخواد سمت مامانم خونه برام بگیره برم پیشش🥲 و مطمئنم یه دعوای شدید در راهه که مادرشوهر نذاره بریم
معنی اسمم یعنی کیک ،تعجب نکنید لطفا ،همینجوری زدم از بس هرچی زدم قبول نکرد