میریم خونشون همش میزنه بیرون با دوستاش بازار گردی و اینا بعد تمام کارای خونه از آشپزی بگیر تا ظرف شستن و تمیزی میوفته گردن مامانم و من...بعد میگه من دوس دارم مهمونم تو خونم راحت باشه آشپزخونه رو میدم اختیارش 😐...ما هم فک کنم همون خر فرض کرده...میری خونش انگار کلفتی...ب نظرتون منم از حالا تو خونشون بلند نشم ظرف و اینا جمع کنم تا ب خودش بیاد؟
اگه امضامو میخونی مهربانترینم ممنون میشم برای شادی روح پدرم دعا کنی با قلب پاکت🖤🖤
برا بحث نیومدیم،انشاالله برای رضای خدا.جواب ابلهان خاموشی. من آنچه شرط بلاغست با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال. در هر حالی خدا رو فراموش نکنیم ، برای خوشنودی خدای مهربون کار کنیم ، نه برا دل خودمون و نه برای دل دیگران. که این است آخر عرفان .