2777
2789
عنوان

اصن خوشگل نبود ولی…

220 بازدید | 19 پست

اولین بار توی یک مهمانی دیدمش ..سبزه قد کوتاه چشمان ریز و لوچ 

با لباس سرخ آبی که اصلااا به او نمی آمد….

لبخند داشت 

راستش نشناختمش 

تعریفش را شنیده بودم 

مهلقا خانوم مهلقا خانوم 

خانوم خانوم از دهانشان نمی افتاد 

چنان با آب و تاب از او حرف میزدند که دلم میخاست حتما یک نظر ببینمش!

خودش نمی آمد من راهم دعوت نکرده بود 

جاری ام بود 

سنم کم بود و معیار سنجش آدم ها برایم قیافه بود و شیک پوشی و …

لباس قشنگ بود اما خب برآینده ی مه لقای ته ذهنم نبود 

قیافه آش هم که چنکی به دل نمیزد 

برادر شوهرم سرطایفه ی خاندانشان بود 

و خوشتیپ و سرشناس و آداب دان 

اولین بار توی روستای پدری همسرم دیدمش 

وقتی عمه ی همسرم برای اولین بار دعوتمان کرده بود 

روبه رویم ان طرف سفره نشسته بود 

توی گوشخواهر شوهرم پچ زدم این کی؟

خندید از قصد بلند 

خجالت کشیدم 

بدبون خجالت با بدجنسی گفت جاریت و نمیشناسی یعنی؟مهلقاست دیگه!

از کجا باید میشناختم ؟اصلا ندیده بودمش 

اوهم که این مکالمه را شنید اهسته خندید و گفت 

جاری بزرگتم عروس خانم 

خجالت زده سرتکان دادم 

تازه هجده سالم شده بود نه مثل هجده ساله های الان 

شبیه بچه ها بودم زرنگ نبودم 

چند وقت بعد به خواهر شوهرم از روی سادگی گفتم 

چطور برادرت با ان سال و کوپال با این زن سر میکند؟

اصلا خوشگل نیست 

به او برخورد 

تندو تیز گفت چشه مگه؟خیلی ام خوشگل تازه اخلاق و رفتارش زبان زد مهمون دار با سیاست 

عاقل 

یک زن حسابی 

اینهارو یک جوری گفت که انگار من هیچ کدام از اینها نیستم 

همه از او تعریف می‌کردند 

از دست به خیر بودنش 

از آدم شناسی آش 

از کلاس و پیاز و متناتش 

از قیافه و لباس و مبادی آداب بودنش 

دفعه های بعد که دیدمش شیک پوش تر بود 

دورش شلوغ تر از همیشه بود 

خوشگل تر شده بود 

پوستش هم روشن تر بود از بس همه خوب میگفتن دلم میخاست من هم توی جمعش باشم 

وقتی اورا صدر مجلس مینشانند 

وهمه منتظر گوشه چشمی از او برایش به به و چه چه میکنند 

ولی هرقدر که من نزدیک میشدم او دور میشد 

مه لقا خانم مهربان با من سر لج افتاده بود 

من عروس کوچک خانواده بودم 

و همه جاری ها کم‌کم ۱۵سالیاز من بزرگ تر بودند

حرف که میزدم با یک حالت بی حسی به من نگاه میکرد که حرفم را یادم میرفت 

از یک طرف شوهرم که مدام میگفت برو دیدن مه لقا عاقل است چیزی یاد میگیری 

آداب میفهمی 

بیچاره نمیدانست که مه لقا شده روز و من شده ام شب فراری 

و همچنان یکی توی چشم و یکی خاموش 

نمیدانم چرا همه از او خوب میگفتند و من خوب نمیدیدم 

دفعه های بعد اورا زیبا میدیدم متین موقر با سیاست 

عاقل و عاقل 

ولی مهربان نه 

ده سال از آن زمان میگذرد 

ومه لقا همچنان نور چشمیست و من توی انزوا 

راستی ایراد کار کجا بود 

خواهر شوهرم بعد از آن نور چشمی مه لقا شد 

وقتی مه لقا با من سر لج افتاد همه لج کردند 

این تاوان حماقت نوجوانانی ؟یا مه لقا خوب نیست؟

 

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

چرا به مه لقا درونت توجه نمی کنی 

آنچه خود داشت ز بیگانه طلب می کرد 

همه ی اونها که گفتی 

با تدبیر سیاست ..... همه توی خودت هست ولی هنوز شکوفا نشده ،چون خودت رو تحویل نگرفتی ،منتظر گوشه چشم اونی ،وقتشه که بلند شی،رشد کنی


مگه هر قد کوتاهی زشته ؟ من قدکوتاه خوشگلم😁

خو منم قد بلند نیستم ک 

اونموقع ملاک سنجشم ی چی دیگه بود ولی خدایی مه لقا در برخورد اول نچسب و زشت بود دیگه 

 

نمی‌دونم داستانه حقیقته یا رمان 

ولی احساس میکنم برم سر خونه زندگیم همینجوری میشم با جاری دومیم!

ولی چون من مغرورم و کم نمیارم مطمئنم که اینجوری نمیشه انشاءالله 🥲😁

ولی متاسفانه کل جاری عام دست هم ۱۰,۱۵ سال ازم بزرگترن حتی جاری بزرگم ۲۲سال ازم بزرگتره🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🙂

این بار دیگه تعلیق شم دیگه برنمی‌گردم🥺🥺💔                                                                                                                        مْردن هایته کوی/ژیان کوشتمی🚶🏻‍♀️💔
وا  داستانم و بخون دیگه

واقعا برا خودت بود؟🥲🫂💔

این بار دیگه تعلیق شم دیگه برنمی‌گردم🥺🥺💔                                                                                                                        مْردن هایته کوی/ژیان کوشتمی🚶🏻‍♀️💔
خو منم قد بلند نیستم ک  اونموقع ملاک سنجشم ی چی دیگه بود ولی خدایی مه لقا در برخورد اول نچسب و ...

حالا واقعی هست ؟ فکر کردم داستانخ اگه واقعی خب برات مهم نباشه دیگران بیخیال بابا درگیر این نباش دیگران راجبت چه نظری دارن

چرا به مه لقا درونت توجه نمی کنی  آنچه خود داشت ز بیگانه طلب می کرد  همه ی اونها که گفتی& ...

خو من خراب کردم اونموقع ک اومدم‌ سن دختر مه بیارم داشتم

بعد مه لقا بسی خرپول بود ما نداریم 😑

حالا ندار ک نه ولی در مقابل مه لقا نداریم‌

سوم اینکهههه مه لقا از خودشون بود فامیل بود 

چهارم اینکه مه لقا بسی عاقل بود من نیستم 

پنجم اینکه مه لقا مگسانی گرد شیرینی داره 

من شیرینی ام ندارم 

پنجم اینکه مه لقا من و پرت کرد از گروه بیرون هر روز با ی بساط

 
نمی‌دونم داستانه حقیقته یا رمان  ولی احساس میکنم برم سر خونه زندگیم همینجوری میشم با جاری دومی ...

خو منم به شدددددتتتت مغرروووورممم ولی مه لقا فرق داره 

امثال مه لقا ها فرق دارن حالا این تایپیک درباره مه لقا بود تایپیک دیگه درباره ی جاری های دیگه ام 

دوتا جاری دیگه دارم که اسمشون گربه ننه و روباه مکار 

 
خو من خراب کردم اونموقع ک اومدم‌ سن دختر مه بیارم داشتم بعد مه لقا بسی خرپول بود ما نداریم 😑 حالا ...

همنه چیز  درون توست 

باز داری از بیرون برای خودت اعتبار میاری 

اعتبار از توی خودت باید بجوشه 

عزت نفس سایت متمم رو بخون 

خیلی خوبه

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

کادوی تولد

elahe1385 | 26 ثانیه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز