دیشب آخر وقت زنگش زدم
چهل روزه کاتیم
شبی نبوده که با گریه نخابم
بعد چهل روز تصمیم گرفتم بگم دوباره برگرد تو زندگیم
یک ساعت حرف زدیم
اما گفت داره کارای مهاجرتم اکی میشه ی ماه بیشتر نیستم پس تجدید خاطره نکن
گفتم میشه دیدت گفت نه برای خودت بهتره بزار فراموش کنی
بعد از تماس من تو اینستا استوری گذاشت الان میذارم عکسشو