سلام بچه ها من یه جای دور از خونه ام یه استان دیگه امروز که با اتوبوس اومدم ترمینال برم خوابگاه اتوبوس یه کم زود رسید منم توی ترمینال نشستم
یه پسر تقریبا ۱۸ ساله اومد طرفم که ارع من از خانوادم قهر کردم و کمک کن توی شهر غریبم و اینا تقریبا ساعت ۴ صب
منم بخدا هیچ پول نقد نداشتم یه کممم حس کردم الکی دارع گدایی میکنهذگغتم برو کار کن مگو چیست کار
بعدش خیلی عذاب وجدان گرفتم ترسیدم سرم بیاد
یا گفتم اگه واقعا اینجور راست میگفت یه موقع اسیبی نبینه توی شهر غریب
نمیدونم چرا اینقدر دل رحمم