2777
2789
عنوان

اونایی ک سقوط دیدن بیاین

332 بازدید | 24 پست

 قسمت نهم اش چی میشه ؟  هرکار میکنم دانلود نمیشه من دارم جون میدم یکی بیاد بگه 

همونطور که از اسم کاربریم مشخصه اسمم هستی هست😁 (اسممو خیلی دوست دارم بابام انتخابش کرده) یک دختر مجردم مشغول تحصیل و تلاش برای اینده برای همگی یک زندگی سرشار از حس خوب و سلامتی و خوشی ارزو میکنم شمام اگر امضامو خوندین یک ارزوی قشنگ برام بکنید اگر تونستید به خودمم بگید چه ارزویی کردید😁 جدیدا مامان بزرگمو از دست دادم  زن خوبی بود اگر امضامو خوندین براش یک صلواتی چیزی بفرستین اگر فرستادین بگید منم برای رفتگانتون صلواتی چیزی بفرستم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

قسمت نه مش دقیقا کجاش میشه?

خوبم اما فرشته نیستم...گناه می کنم امّا شیطان نیستم...من فقط , دختر کوچولویی هستم که در دنیایی بزرگ , تلاش می کنه کسی رو برای دوست داشتن پیدا کنه !                                                                                                                                                                           "اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم"                      #سَردارِ_مَن❤                                                                                  من به مرگی فکر میکنم که زندگی هدیه میده,من! یک حامی اهدا عضوم🌱              

چه عجیب

حالا من ندیده باشم و یکی بخواد تعریف کنه کلشو میکنم

من دیدم اما بهتره خودت ببینی

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

واای چقدر سر این سریال استرس کشیدم 

چقدر گریه کردم که رابطه عاشقانشون تهش اون شد 😢

"کابری قبلا برای دختر خالم بوده و تاپیک های سال 99 برای ایشونه "  دود اگر بالا نشیند کسرشأن شعله نیست /جای چشم ابرو نگیرد چون که او بالاتر است ✨🌱
واای چقدر سر این سریال استرس کشیدم  چقدر گریه کردم که رابطه عاشقانشون تهش اون شد 😢

شوهرش نباید اونجوری میمرد 

عشق و عاشقی بودن ....

همونطور که از اسم کاربریم مشخصه اسمم هستی هست😁 (اسممو خیلی دوست دارم بابام انتخابش کرده) یک دختر مجردم مشغول تحصیل و تلاش برای اینده برای همگی یک زندگی سرشار از حس خوب و سلامتی و خوشی ارزو میکنم شمام اگر امضامو خوندین یک ارزوی قشنگ برام بکنید اگر تونستید به خودمم بگید چه ارزویی کردید😁 جدیدا مامان بزرگمو از دست دادم  زن خوبی بود اگر امضامو خوندین براش یک صلواتی چیزی بفرستین اگر فرستادین بگید منم برای رفتگانتون صلواتی چیزی بفرستم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  11 ساعت پیش