عییییی چندش
اون روز میخواست برنج قالبی در بیاره ۳۰ تا مهمون بودبم بینی بچشو پاک کرد دستا نشسته با کف دست برنجو داخل قالب صاف میکرد😤😐
هنوز که هنوزه برنج میبینم حالم بد میشه
پریروزم کامللللل شام خورد خونه پدربزرگم کم مونده بود منو بخوره منم با نامزدم یه گوشه نشستیم کالباس بخوریم اندازه کف دستم نبود یهو اومد نشست وسط ما دخترشو صدا زد رویا بیا کالباس بخور خودشم میخورد ما دو نفر فقط نگاه هم میکردیم
حالا امشب سر سفره شام دختر ۲ سالشو تنها گذاشته بود میگفت مامان بازی کن تا من بیام🤐
من کاسه خورشتو گذاشتم روی سفره رفت نشست کنارش چنگ میزد به خورشت!همه چشاشون گرد شد یهو خودش اومد میخندید و قربون صدقه بچش میرفت و میگفت مامان بزن بع سرت🙄
بچه یه مشت خورشت ریخت روی سر خودش
همه یکی یه کاسه سالاد خوردن و الفرار پاشدن رفتن یه گوشه ای درگیر گوشیا شدن
وقتی من میام شهرستان اگر ۲۰ روزم بخوام بمونم مباد خونه پدربزرگم!اخه خونه زندگی نداری؟هنه کلافه میشن از دستش کافیه برم تا سر کوچه برگردم میبینم نصف لوارم ارایشنو برداشتع داره استفاده میکنه!من خودمم حساسه پوستم وسیله مارک میگیرم که فقط خودم استفادع کنم
هوووف نمونش چتد شب پیش نصف شب با داداشم بستنی خانوادع گرفتیم یواشکی رفتیم توی اتاق بخوریم بعد پتج دقیقه در زد که ابجی محی بچه گریه میکنع بستنی میخواااااد!😐
یه کاسع دادم گفت داییتم میخواد گفتم دایی من اهل این چیزا نیست اگر خودت میخوای بگو خودم میخوام بهت بدم
داییم جرعت نمیکنه حرف بزنه بهش میخورتش سریع🥲😐
مردم عجیییییب پر رو ان
دوست دارم وقتی اینطوری میکنه دست بندازم گردنش خیلی روووومخمه رفتاراش
شما باشین چکار میکنین؟