برای اولین بار حوصله م گرفت و همه پیامهاتو خوندم. واقعا شرایط سختی داری. وقتی از پدر و مادرش چند خاطره گفتی یاد پدر و مادر بابک خرمدین افتادم!!چقدر دنیا عجیبه، آدم اگه پدر و مادرش بهش از صمیم قلب محبت نکنند چه کنه؟!!
در مورد پسرت، عزیزم بچه ها کلا هم پدر رو میخوند هم مادر رو، اگه بتونی برای پسرت توضیح بدی که پدرش بیماره و داری کمکش میکنی خوب بشه شاید دیگه غصه نخوره. بچه رو بفرست کلاس ورزشی یا نقاشی، موسیقی یا هرچی که دوست داره، اونجا ارتباطش هم با بچه ها بیشتر میشه و از خونه دور میشه.
بعضی رفتارهای پسرت شبیه دختر منه ، چون اینم تنهاست وقتی مهمونی بریم همینقدر ذوق میکنه.
انشااالله خدا کمکت کنه بهترین تصمیم رو بگیری