بعد مدتها دوستم رو دیدم. هر یه سال دوسال یه بار همو می بینیم و این بار نوبت من بود حساب کنم.تازه قبولی دکتری هم بود که بهش شیرینی بدم ک با این انتظار اومده بود. من پا شدم که حساب کنم که کارتم می زد نامعتبر!!!!
کارت دیگهمم هم پول توش نبود ، کارت سومم باهام نبود از شانس!!!
دیگه خجالتی و اون پرداخت کرد و.....
بهش گفتم ش کارت باید بدی و اونم خندید و گفت باشه حتما....