امروز کراشمو دو بار از نزدیک دیدم..فامیلمونه..حسم بهش بیشتر شد حس کردم دارم عاشقش میشم..ولی نمیخوام بشم..چون من از عشق ضربه خوردم و میدونمم که نشدنیه..خیلی خوشحال شدم که دیدمش پر از حس خوب شدم..ولی بعدش با خودم گفتم خب که چی؟ میخوای دوباره عاشق بشی..اونم عاشق کسی که میدونی بهت حس نداره....کاش معجزه میشد و اونم دوستم میداشت و تلخی ها تمام می شد....یه چیز بگید اروم شم و حس خوبم برگرده..
من یه سال عاشقش بودم
لام تا کام حرف نزدم.. تازه بی محل و سرد بودم
بعد یه سال خودش اومد گفت عاشقت شدم 🥲
میدونی منم تقریبا حس و حال تو رو داشتم قبلا
اینکه طرفو از نزدیک میتونین ببینین خیلی خوبه خیلیا حتی شانس اینم ندارن حتی ی بار کراششونو از نزدیک ببینن
من چهار ساله حال تورو دارم
هیچ راهی نداره جز سکوت کردن
ولی خب وقتی بسپاری ب خدا ازدواجتو ، دیگه ناراحت نشدم از اینکه دختره مال من نبوذ . اگه اون مال من نیست حتما خدا یکی بهترشو برام کنار گذاشته
منم از یکی از فامیلامون خوشم میاد ی مدت کوتاهییم باهاش دوست بودم ولی چون همه فامیل داشتن میفهمیدن و ابروم داشت میرفت بهم زدم چون هیچ امیدیم به اون نیس خیلی لاشیه با خیلیا بوده.
تو فامیلم قبلا با ی دختره دیگه بوده ولی خب هنوزم با وجود اینکه همه اینارو میدونم ولی هر وقت میبینمش دلم هوری میریزه دستو پامو گم میکنم باهام حرف میزنم مثه لالا میشم الان چند ساله هنوزم حسم بهش کم نشده انگار
ما جفت مون همو دوس داریم بشدت از زمان بچگی... اونم چندبار سعی کرد باهام ارتباط برقرار کنه تو فضای مجازی ولی من شرایط خوبی نداشتم... نشد
حالا همش منتظریم دوباره بتونیم همو ببینیم 🥲
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
