2777
2789

سلام.من یه دختر حساس و مظلوم هستم که دوست ندارم نه کسی بهم بدی کنه نه خودم بدی کنم. رفت و آمد رو بی نهایت دوست دارم و دوست دارم همه با هم خوب باشن

اما نمیدونم چرا همه چی برا من برعکس میشه

شاید چون درونگرا هستم و اون چیزی رو که توی دلم هست،بروز نمیدم تا دیگران متوجه بشن که دوست دارم رفتو آمد و خوب بودن رو

نمیدونم،میگم شاید

شایدم کم شانسم شایدم دوست داشتنی نیستم برا بعضیا

خانواده همسرم خیلی خیلی اذیت و بی احترامیم کردن و من بعد از چند سال،سه یا ۴ماهی هست که خودمو کنار کشیدم ،البته عید رفتم خونشون من یکم سنگین برخورد کردم ولی اونا خوب بودن و خوشحال شدن که رفتم ،دو مدل هم غذا درست کردن

حالا مشکل من اینجاست که با تمام بدیهایی که کردن وهرکسی جای من بود شاید عید هم نمیرفت

باز ناراحتم و خود خوری میکنم که چرا با من خوب نیستن که رفت و آمد کنم و از این افکار مسخره چند روزه مثل خوره ،مغزمو داغون کرده

چرا نمیتونم بیخیال خانواده شوهرم بشم

چه مشکلی دارم

خودمو دوست ندارم؟

آخه چه مرگمه

کسی میتونه کمکم کنه تا فراموششون کنم و دیگه برام بی ارزش بشن

اینم بگم الان باردارم،ممکنه به خاطر بارداریم باشه

آخه قبل عید اصلا اینجوری نبودم و واقعا ازشون بدم اومده بود،باز از بعد عید همش ناراحتم که چرا با من مثل آدمیزاد رفتار نکردن تا دور هم باشیم

چرا با جاریم خوبن

بچه اونو خیلی پایین بالا میکنن در حد نوکری ولی با ما نیستن اینجوری

چرا بعضیا اینقدر سنگن




بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

عزیزم همونطور که خودتون گفتین حساس هستین شما 

زیاد اهمیت ندین و اعصاب خودتونو خورد نکنید 

در حد معمولی باهاشون رابطه داشته باشید 

خانواده شوهر همیشه همینطور هستن و واقعا کم پیدا میشه که عالی باشن با عروس 

بیخیالشون باش اهمیت نده بهشون 

نمیگم بی احترامی کنید 

ولی اگه اذیت کردن شما هم یه کم سرسنگین بشید 


میشه لینک همون دوتا تاپیک رو بدین چون زیاد هستن تاپیکاش 

صمیمیت ممنوع

بت خانواده همسر را بشکنید

@بانوآرتمیس  

همین دوتا تاپیکشون‌ رو بخونید

لینک نمیدونم چجوری بذارم

باران که شدی؛مپرس این خانه کیست...🌱

عزیزم اولا هنوز بچه شما دنیا نیومده دوما اگر بچه جاریت نوه اوله بعیده بقیه نوه ها تجربه کنن اون حسو سوما خوده بچه ها این همه توجه رو دوس ندارن من نوه اول بودم توجه بهم زیاد بود اصلا خوشم نمیومد خیلی مشکلات داره نمیدونی بچه لوس میشه چند تربیتی میشه اعتماد به نفسش پایین میاد بقیه نوه های بعدی باهاش ارتباط نمیگیرن 

و مورده بعدی درونگرا نیستی به نظرم اعتماد به نفس نداری و خجالتی هستی خب میتونی رو خودت کار کنی تا خجالتی بودن رو کنار بذاری 

کاش انقد به کسی که حرف نمیزنه نگیم درونگرا چون واقعا با خجالتی خیلی فرق داره ادمه درونگرا میتونه خیلی خوش صحبت و اکتیو و با اعتماد به نفس باشه شلوغ باشه فقط درونگرا احساساتی رو که نمیخواد رو بروز نمیده تو خودش میتونه حلش کنه مثلا ناراحتیاشو میتونه بدون صحبت حل کنه و ترجیح میده بقیه ندونن یا راز زندگیش پیشه خودشه یا رازداره و اینچیزا   همین 

یه صلوات به نیته یه نی نی سالم برام بفرستید 💓😘 ممنون که مهربونید😘😘😘 باردار نیستم برا خوب شدنه روحیه و بعد اقدام برا نی نی هست 💓💓💓 
شاید تصور شما هست که باهاتون بدن. یا شاید شما زیادی حساسید

نه

خیلی بی احترامی میکنن

خیلی فاحش فرق میزارن

بچه نیستم،قشنگ متوجه میشم ولی تاحالا به خاطر حفظ رابطه تحمل کردم و اتفاقا همیشه هم باخودم گفتم من حساسم

و سر این قضیه،ادامه دادم

ولی دیگه تحمل کاراشون سخت شد برام و ول کردمشون

مثلا یه بار زنگ زدیم که ما داریم میایم اونجا،گفتن بیاین ،رفتم دیدم مادرشوهرم نیست

،پدرشوهرم گفت شام گذاشته،الان میاد

رفتم از قابلمه سر بزنم دیدم سوپ گذاشته منم رفتم گوشت چرخکرده بردارم که یکم گوشت و سیب زمینی هم درست کنم کنارش،پدرشوهرم هی اصرار میکرد که توی سوپ قلم ریخته،یعنی قوت داره،چیز دیگه ای لازم نیست درست کنی

من احمقم گوش ندادم و درست کردم

بقرآن مادرشوهرم ساعت ۱۰ شب اومد

الان خودمو میخورم که چرا اینقدر احمق بودم که واستادم و تازه یه غذای دیگه هم درست کردم

کاش میزاشتم همون سوپ باشه

این یک نمونشه

عزیزم اولا هنوز بچه شما دنیا نیومده دوما اگر بچه جاریت نوه اوله بعیده بقیه نوه ها تجربه کنن اون حسو ...

من یه دختر دیگه هم دارم

۹سالشه و با بچه جاری دیگم با هم تقریبا دنیا اومدن

دختر من چند روز بزرگتره 

جاری من خونه مادرشوهرم میشست ولی من یه جای دیگه

اون موقع که هر وقت میرفتم با لب خندون میرفتم با چشم گریون بر میگشتم اینقدر که فرق بود بین بچه هامون من دختر دارم اون پسر که البته جاریم چند سالیه جدا شده متاسفانه

شاید دروغ نگفته باشم اگه بگم به اندازه انگشتای دو دست ،اینا بچه منو بغل نکردن

الان جاری دیگم بچه داره و هنوز کوچیکه و خیلی کمک حالشن

شاید از جاری دیگ،بیشتر

برا عید که رفتیم بعد چند ماه،با دخترم خیلی خوب بودن

حالا میگم خوب یعنی قشنگ بغلش کرد و حسابی بوسیدش.تا حالا اینجوری نبوده

نمیدونم چقدر سخته محبت کردن

با اینکه خیلی از فامیلاشون گفتن دختر من خیلی بانمک تره از اون نوشون و خیلی دوسش دارن ولی نمیدونم چرا اینقدر سردن


نوه کوچیکه باز خیلی با نمکه،خودمم دوسش دارم البته بزرگه رو هم دوست دارم



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   my_00  |  1 روز پیش
توسط   nnnnop  |  9 ساعت پیش
داغ ترین های تاپیک های امروز