به خیال خودم هیچوقت نمیدیدم که جدا بشم
که شوهرم سر ۴ ماه زن بگیره
نمیدوووونم چمه ،به شدت اومده به فکرم ،هر کار کردم خوابم نبرد
داره میشه یکسال که جدا شدم ،خودم شاغلم ،خواستگارم داشتم چند موردی اما اولویت هامو نداشتن و ردشون کردم
اصلا سخت گیر نیستم بخدا اما چیکار کنم حس میکردم باهاشون تا یسالم نتونم
الانم میگم نکنه تنها بمونم و خواهرانه بگم دلم محبت و توجه میخاد
تا یک سال یا دو سال طبیعی .تو هنوز روحت خسته رابطه قبل چه انتظاری داری .اول باید به آرامش برسی با ورزش موسیقی مسافرت
به خودت فرصت بده، زمان همه چیو درست میکنه، نگران نباش
چند سالته ؟
عزیزم مورد خوب بود ازدواج کن
ولی عجله نکن
همه چی دست خداس
صبر داشته باش عزیزم
حالاتت طبیعیه
توکلت به خدا باشه
حواست باشه از ترس تنها موندن و از روی نیاز به توجه و محبت یه وقت تو دام آدم ناجوری نیفتی
همین دیگه خیلی میترسم
تو این ۱۱ ماه حدودا ۹مورد خواستگار داشتم که ۲ تا بچه دار بودن که ندیده رد کردم
یکیش کارش خوب نبود .امنیت شغلی نداشت
یکی خیلی قرتی بود
یکی بود که شغل و خونه و کار داشت اما میگفت کار نکن و ....
....
اینطور شد که همه رو رد کردم
الانم میگم نکنه پشیمون شم بعدا از این رد کردنها
همین دیگه خیلی میترسم
تو این ۱۱ ماه حدودا ۹مورد خواستگار داشتم که ۲ تا بچه دار بودن که ندیده رد کردم
یکیش کارش خوب نبود .امنیت شغلی نداشت
یکی خیلی قرتی بود
یکی بود که شغل و خونه و کار داشت اما میگفت کار نکن و ....
....
اینطور شد که همه رو رد کردم
الانم میگم نکنه پشیمون شم بعدا از این رد کردنها
بعضا حس کردم بخاطر پول و شغلم اومدن...
