یه خجالتیه پرحرف:] تربچه ی شیطون/شایدم یه رویاپردازهه وسواسی که دندوناش خوناشامیه. تو دنیای زر وقتی خدا از پروانه کوچولو پرسید میخوای بری به بدن متی و پروانه به آینده قشنگش نگاه کرد و گفت حتما حتما من همین کالبد رو میخوام ؛استرپتوکوکوس نومونیای بامزه/حرفایی که میزنم از رویا هام میاد از دنیای پروانه ای قلبم اونجا که پروانه نارنجی متی خنده هاش بوی بهشت میده/وقتی غمگینم لبخند بزن و از کنارم رد شو/ آرزوی شما در حال دانلود است لطفا صبر کنید ! ن ن ن عزیز من پاشو بجنگ زخمی شو زار بزن دستتو بزار رو زانو هاتو و با همون زخمات بازم بجنگ و ب آرزو هات برس :)این جوری شیرین تره.مگه ن!/اگه حرفام برات مسخره بود قضاوتم نکن شاید قضاوتت ریشه ی رویاهامو بخشکونه اون جاست که پروانه کوچولو مثل اون آدم آهنی دلبسته ی بی کلام میشه ...
کلا انگار خودشون هم حال بازی کردن ندارن مخصوصا خود آقاخانی
اصلا حال و هوای فصلای قبل رو نداره
وَطَن جان🖤 خسته ام... پایانِ خوبِ داستانت کو؟ وطن! لبخندهای مردمِ شیرین زبانت کو؟ چه جوانانی! اسماعیل میبینی؟ چه جوانانی! بسیاری شان هنوز صورت عشق را بر سینه نفشرده اند...🖤