سلام من خانمی ۲۵ ساله ام ،که ۱۰ ساله ازدواج کردم یک دختر ۴ساله دارم و یکپسرم یکماهه شوهرم فوق العاده آدم بی احساسیه جوری که من تو بارداری دومم ۴ ماه استراحت مطلق بودم بعدش طبیعی زایمان کردم بعد زایمان یک هفته با کلی بخیه تو بیمارستان بودم بچه ام بستری بود بعد این همه سختی اصلا من رو ندید دریغ از یک بوس یک شاخه گل یک تشکر خالی هیچییییی،فقط و فقط بچه رو دید، خیلی دلمشکسته شدیدا به محبتش نیاز دارم به آغوشش شدیدا نیاز دارم تا اروم شم تا دردام کم شه ولی نسبت به من بی تفاوته خیلی زیاد با حرف زدن و دعوا هم حل نشد همیشه میگه خوشی زده زیر دلت ادمخوبیه ولی خیلی خشکه، من همیشه دلم یکزندگی عاشقانه میخاست ولی کلا برعکس شده منم دیگه بی عار شدم دلمنمیخاد بدنم رو ببینه ،اعتماد به نفس ندارم مخصوصا بعد زایمان، احساس میکنم حتی اگه بمیرم هم براش مهمنباشه چیکار کنم؟