چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
نمیدونم چرا صبح ک ازخواب بیدارمیشم ظهره🥴 شمارونمیدونم ولی حضرت عباسی من ب ماسک وابسته شدم.بدون اون انگارشورت پای دماغم نیست😷😂 ن تنهادیگه ۱۸سالم نیست بلکه ۱۹.۲۰و۲۱روهم ردکردم تورو خدا یه دیقه وایسیم ببینیم چی داره میشه😐😩معلوم نیست روی خوش زندگی سمت کیه ک ک..ونش سمت ماست😏کارما باش کسی ناراحتت کردخودت جرش بده😤من هیچوقت مشکلمون رو باخانواده پدری نفهمیدم فقط میدونم باید قهرباشیم😊از خانواده پدری فقط با بابام رفت و آمد داریم.آدم بایدانگل شناسی بخونه تابتونه یسری هارو بشناسه
میتوان با پنجه های خشک ... پرده را یک سو کشید و دید ... در میان کوچه باران تندی می بارد ... کودکی با بادبادکی رنگی .. ایستاده زیر یک طاقی ... گاری فرسوده ای میدان خالی را .... با شتابی پرهیاهو ترک میگوید.... آری... میتوان بر جای ماند
علیخانی بهتربود این مجریه تلخه💩بااین مهمونای خزشون
نمیدونم چرا صبح ک ازخواب بیدارمیشم ظهره🥴 شمارونمیدونم ولی حضرت عباسی من ب ماسک وابسته شدم.بدون اون انگارشورت پای دماغم نیست😷😂 ن تنهادیگه ۱۸سالم نیست بلکه ۱۹.۲۰و۲۱روهم ردکردم تورو خدا یه دیقه وایسیم ببینیم چی داره میشه😐😩معلوم نیست روی خوش زندگی سمت کیه ک ک..ونش سمت ماست😏کارما باش کسی ناراحتت کردخودت جرش بده😤من هیچوقت مشکلمون رو باخانواده پدری نفهمیدم فقط میدونم باید قهرباشیم😊از خانواده پدری فقط با بابام رفت و آمد داریم.آدم بایدانگل شناسی بخونه تابتونه یسری هارو بشناسه