دخترااا اگع تایپکای قبلیمم بخونین متوجه میشین چقد اهمیت میدم ب همه چی، نمیدونم چ اخلاق گندیه ک من دارم خیلی برام مهمه مامان بابام و بقیه از منو نامزدم خوشحال باشن ینی در کل ب حرف و نگاه بقیع نسبت ب خودم خیلی اهمیت میدم، مثلا تاپیک قبلیم واسه مسافرت نوشته بودم از طرفی واسه عید بخوام با نامزدم برم مسافرت خیلی ب مامانم وابستم، ینی هی میگم سال تحویل تنهاس، هی زنگ میزنم، همش دوس دارم نامزدم با خونوادم باشه، با خونوادم بریم بیرون و ..... میدونم منطقی نیس و باید وابستگیمو کم کنم اما نمیتونم، چیکار کنم؟ شماهم همینطوری بودین تو عقد؟
تو این دوره عادیه خب از بچگی با ننه بابات بودی ازشون جدا بشی سخته
وای مثل من
نه
یکم مستقل باش
این رفتاراذیتت میکنه
توکه نمیتونی همه روراضی نگه داری پس خودت وهمسرتواولویت قراربده .
والامن همش خواستم خانواده همسرموراضی نگه دارم ودراخرچوبشومیخوردم عمسرم باهام بدمیشد
سعی کن خودت رواولویت قراربدی همه زندکیشونودارن توهم زندگی خودت رو
حتما سنت پایینه
من موقعی که عقد کردم ۲۶ سالم بود دیگه حوصله پدرو مادرو خانوادرو نداشتم
دوس نداشتم دنبال خودمون راه بندازمشون
هرکی بهت گف بیااینجا بیا اونجا
ببین کدومش به نفعت هس ببین همسرت اذیت نشه
ببین منم ادمیم حرف دیگران برام خیلی مهم بود همش همه رومیخواستم راضی نگه دارم
الان دوساله دیگ کمش کردم فهمیدم باباجان منم ادممم منم وقتی دارم منم زندگی دارم .بارهاچیزی بروقف مرادم نیود اما بالاحبارانجامش دادم
تونکن اینکاروتوقعهابالامیره بعداگه یبارگرفتارباشی بگی نه همه ازت انتظاردارن
پس سعی کن زیاد درددسترس باشی
بقول حرف یه اقایی من بارکش خانوادم نیستم
اول خودم
بگو برنامه داریم بگو ازقبل تصمیم گرفتیم
بگو فرصت شد میایم قول نده
دخترم همسن شماس
من ۳۳سالمه
دیروز باقهررفت سالن برای ناخن
گفت نامردی باهام نیومدی
گفتم یادبگیرشایدرفتی یه شهردیگه بلدباشی چکارکنی
توهم جانم نذار انقدردیگران برات تصمیم یگیرن
مشورت باافراد عاقل ودانا عالیه حتما مشورت کن اما دخالت دادن توکارهات فرق داره جانم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
2 ثانیه پیش
4 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
